دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

410

بگه

موهاتو خشک کن سرما نخوری

409

بغض های چند ساله

408

خداحافظ عاشق شدن

هومن شریفی

407

سنگ صبورم

406

روابط غیر معمولی هیچ وقت مععمولی نمیشه

405

گذشته , بالا میارم

404

دوئل خاطره راه انداختیم

403

چشمهای من

چشمهای پسرش

402

18 سال پیش آخرین نه را بهش گفتم

تمام این سالها

زندگی نشد اونی که باید باشه

حالا دوباره مقابل هم قرار گرفتیم

از تنهاییهاش میگه

از پسر 16 ساله اش

از آروزهایی که براش داره

از حرفهایی که براش گفته

از خاطرات کودکیمون 

از سفرش به شهر کودکی ام

از حیاط کودکی

انگار

اومده برای بهم زدن آرامش نداشته ام

برای کشف کردنم

برای فهمیدن تلخی زندگی ام

برای جواب چرای همه این سالها

401

ولی نیست

400

گمشده ای که در درل زنده رود جا گذاشتم

را فقط تو می تونی به من باز گردانی

399

بترس از آدمهایی که
میخوان مال اونا باشی

اما خودشون مال تو نیستن

398

 تو فیس بوک بهت سلام می کنه

هول شدی

از عکس العمل من می ترسی

اینکه بشناسمش

دختری که چند سال پیش به خاطر عکسش تو کامپیوترت,دعوا کردیم

نمی دونی که من خیلی خوب می شناسمش 

خیلی خوب می دونم هنوز هم هست

گردو میگه اه اه چه ریختی داره

حالم بهم خورد

تو میگی من جای باباشم

من میگم کار ما از این حرفا گذشته

و می خندم

397

اول مهر که شد کلی توپ و تشر زدم که

اینترنت فقط آخر هفته ها

فیص بوق تعطیل

و ...

تو این ده روز دوبار اینترنت را شارژ کردم

از بس این کلاس ششمی بیکاره 

396

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک می کنم

توی تنهایی هام فقط به تو فکر می کنم

با تو می مونم واسه همیشه

سون باند

395

که پاییزت را بهاری کنه

394

دل درد می کشم

393

خندیدن به موضوعی که از نظر بقیه خنده دار نیست 

392

خوابیدن روی مبل

391

استراحت ذخیره می کنم

390

دوباره جوراب و مقنعه