می خوام به گذشته فکر کنم می خوام نگران آینده باشم ولی دیگه حوصله ای برای فکر کردن نمونده
حتی الان هم برام مهم نیست به جهنم هر چی می خواد و هر طور می خواد پیش بره
نمیدونم چی داری که شبیه مهره ماری که چشام میگیره
باید زودتر میدیدمت همین الانشم برای بودن دیره
ناصر زینلی
نصف شب که بیخوابی زده بود به سرم با یه صدای عجیب درگیر بودم که از تو متکام میومد صداهایی با فاصله منظم مثل صدای اره برقی همش فکر می کنم چه قسمتی از خونه داره خراب میشه یا گسل های تهران فعال شدن گردو هم بیدار شد و گفت صدای لوله های آبه و منتظر یه فاجعه بودیم که صدا قطع شد و معلوم شد داماد طبقه پایین این پهلو اون پهلو شد و خر و پفش قطع شد
معین هنوز به اصفهان برنگشته و دلش پر از غمه و تموم دنیا براش جهنمه ، هر چی از سوز دلش بگه به خدا بازم کمه چه کنه با کی بگه عقده دل را پیش کی خالی کنه و دردش را با چه زبون به این و اون حالی کنه
امروز همش دلم گریه می خواد مثلا الان یاد مادربزرگم افتادم و دلم می خواد یک بار دیگه تو خونه اش ببینمش از پله ها تند تند بالا پایین بره مامانمو صدا کنه با پدربزرگم دعوا کنه کشمش پلوی خوشمزه بپزه و همین جوری که ساکته به کارهای ما نگاه کنه و من احساس کنم یه دختر خنگ دست و پا چلفتی ام ولی نبودم وگرنه اونقدر بهم امیدوار نبود و ازم انتظار موفقیت نداشت
از خاکسپاری و جنازه و قبر همکارمون فیلم گذاشتن تو گروه و دوباره قلب درد گرفتم
خب این چه کاریه تو این وضعیت و شرایط روحی مردم
همه از رفتنش سوختیم ولی گذاشتن این فیلمها کار درستی نبود
بمیرم برای پسرش کاش ندیده بودم
با پیدا نشدن نخ دندانم فهمیدم فقط مساله بهداشت دهان و دندان نیست از نظر روانی به این کار عادت کردم و پاشم همین الان برم بخرم تا خل نشدم
باید از یاد ببری که از یاد بردیش
چقدر این جمله غمگینم کرد چقدر تو مغزم فرو رفت چقدر بهش نزدیک شدم و چقدر حیف
کسی بره سفر انتظار دارم ۲۴ ساعت با من در تماس باشه خودم برم سفر کلا یادم میره کی بودم چی بودم کجا بودم چه برسه به تماس با بقیه
و اینه که میگن آدمها را باید تو سفر شناخت حتما که نباید همسفر من شد تنهایی برم سفر ، تنهایی برن سفر باز بنده اخلاق قشنگمو نشون میدم و اینکه نمی خوام تغییر کنم بدتره
از خونه یکی از همسایه ها صدای روضه میاد چقدر دلم خواست مثل قدیما آقا روضه خون بیاد بشینم کنار مادربزرگم و های های برای روضه خودم گریه کنم
اونی که از همه جا بلاکش کردم و بازم عید به عید اس ام اس میده اسمش را جز دوروبریای رییس جمهور تو وزارتخونه دیدم
عکس العملم چی بود: مرتیکه عنتر
طرف یه چیزی استوری کرده بود یه کلمه همدردی کردم تا دو ساعت از شرق و غرب و گلوبالیست و طالبان و فاحشه های مغزی و ... می گفت
منم همین جوری که دنبال نخ دندونم می گشتم فکر می کردم چرا اینستاگرام دکمه غلط کردم نداره
مردم چه دل پری دارن
عشقی بین ما نیست، اما من همهی حواسم به اونه، حرفزدن باهاش رو دوست دارم، دیدنش هم همیشه آرزومه. اما نمیخوام «محبوبم» باشه، چون «فَـالأحبة دائماً یرحلون»، محبوبها همیشه میروند
نزار قبانی
قبلا فقط می پرسیدن دماغتو عمل کردی میگفتم نه قانع میشدن این یکی گفت نیم رخ شو ببینم
قبلا هم پرسیده بود لنز داری؟
حالا خوبه کلی ایراد داره همین دماغ کج کوله ما ولی ظاهرا اعتماد کردن برای مردم سخت شده
اولش فکر کردم متولد یک ماه بودن خوبه و یه فال می خونم ولی حالا درگیر این شدم که وقتی تو فال نوشته منت کشی نکن تا خودش بیاد با منه یا اون
چقدر بهت اصرار کردم توجه نکردی گفتم لابد صلاح نیست
وضع الانم صلاحه؟می خواستی این بشم ؟ پس مبارکت باشه
هفته پیش به صورت ناگهانی تمام بدنم خارش گرفت و قرمز شد مثل تاول های خیلی بزرگ یه پماد ضد حساسیت زدم و سیتریزین خوردم و به توصیه یک دوست گلاب رو بدنم اسپری کردم قرمزی ها رفتن خارش تموم شد ولی یک هفته است بو حرم میدم
هر چی دوش می گیرم کیسه و لیف می کشم، ملافه و لباس می شورم بازم بو گلاب احساس می کنم و چقدرم بدم میاد از این بو
به اون دوست هم که اعتراض کردم که این چه توصیه ای بود گفت وا مگه چشه بو به این خوبی
می بینم که چه وضعی داره ، شبا دیر می خوابه صبح زود بیداره تا به پایان نامه اش برسه ولی بازم ازش دلخورم و بدون اینکه بدونه رفتم تو فاز قهر.چرا؟ چون مرض دارم و درمان هم نمی کنم