دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

589

ساعت های

قبل از سال تحویل

588

یکی نیس دلش به حالِ ما مترسکا بسوزه

تنِ پاره پاره مونو با نوازشی بدوزه

فرزاد میلانی

587

خیلی سال خوبی بود,

کبیسه هم شد

586

عید های کودکی

585

گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو ،

مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم

584

تو اون ابر بلندی که دستات شفای شوره زاره

معین

583

سال مزخرفی بود

582

نیم رخت در سینما

وقتى که نور پرده

بهت منعکس می شد

581

خیلی وقته

زمین زیر پام نمی لرزه

580

پاییز دلت را

بهاری کنه

579

همنشینی با دیوانه,

دیوانه کننده است

578

انعکاس چهره ات در آب

و نگاهت

577

سال به سال دریغ از پارسال

576

رسیدن بهار هم

حالمو خوب نکرد

575

در دوران پ ر ی و د ی

واقعیت ها

با بزرگنمایی چند برابر

به چشم میاد

574

آره دیوونم

572

قسمت عمده ی نیکی ها

در دجله 

رسوب می کنند

571

پیدا کردن دلیلی برای خوشحالی

وقتی این همه دلیل

برای ناراحت بودن هست


570

جوانی بیست و چند ساله

کوله پشتی انداخته

خیلی با شخصیت و خوش ظاهر

به سرعت وارد پارکینگ آپارتمان شد

تو فکر بودم که این کی بود

چند دقیقه بعد ماسک زده اومد تو حیاط 

شناختمش

دفعه پیش

از پشت پنجره به کار کردنش دقت کرده بودم 

وقتی حیاط را می شست مطمئن شدم این کاره نیست

569

روزی که همه مردم

در حال و جنب و جوش و کار هستند

من رو تختم لم دادم

و به کارهای نکرده حتی فکر هم نکردم

568

آرزوی من و تو به هم رسیدن

نمیمیره نمی خوابه

منصور

567

و همچنان

باید ادامه بدیم

566

این سمیرا

ناراحتم نکرد 

565

با تکه کاغذی که تو دستم بود

دو تا قایق درست کردم

گفت بر می دارم یادگاری از امروز 


564

من در این گوشه که از دنیا بیرون است

آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

هوشنگ ابتهاج

563

همچنان

پنج شنبه ها

برقراری

562

از دوستان وبلاگ قبلی خبر داشتم 

561

پنج شنبه آخر سال

562

چه درونم تنهاست

سهراب

561

یه پله بالا

چهار تا پله پایین

560

همدم  روزهای سختم

559

آخرین تلاش های

سال 91

برای چزوندن من

558

از خودم باختم

557

درماشین یک ناشنوا,

از چرندیات رادیو پیام

و اهنگهای بند تومونی

و بحث های تکراری سیاسی

خبری نیست 

557

جایی که

حتی

قمری ماده هم

نمی پره

556

روانشادی

که وسط اتوبان

قدم می زند

555

عشق تو خوابی بود و بس

نقش سرابی بود و بس

این آمدن این رفتنم

رنج و عذابی بود و بس

هایده

554

هنوز

روی بیلبورد ها نوشته می شود

خیابان,

محل ریختنِ

دستمال کاغذی و پوست میوه نیست

553

 عشقی که

در خلوتِ

کوچه های شهر,

خاموش شد

552

چند سال دیگه

تو می مونی و پیچ رادیو