دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

882

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما 

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

حافظ

881

چه تلاش بیهوده ای

کرده بودم

همه این سالها

وقتی

حتی

برای دیدن دخترت 

هم

دلیل می خواهی


880

خودم

و تنها خودم

879

و مهم نیست پُل ها را  از کدام سوی رودِ بزرگ بنا می کنند

ما به آب خواهیم زد 

ما  از پرده های تودرتویِ این تقدیر ِ مزخرف 

عبور خواهیم کرد.

سید علی صالحی

878

در بیابانی دور 

که نجنبد جز باد

که نروید جز خار

877

آفاق را گردیده ام

مهر بتان ورزیده ام 

خوبان فراوان دیده ام

اما تو چیز دیگری

876

بعضی وقتا زندگی اینقدر بیخود میشه

که ادم کاکتوسهاشم فراموش می کنه

875

تو خودت أصلا یک قطعه از أصل هنرى

نمى خواد هنرمند باشى

874

خدا رو چه دیدی  تو شاید بمونی

شاید غصه هامو تو چشمام بخونی

خدا رو چه دیدی

شاید دل سپردی

شاید عشقمون رو تو از یاد نبردی

رضا صادقی