دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

931

-به خودت سخت نگیر

-نمیتونم دست خودم نیست

درگیر یه حماقت شدم

930

قلبت یخ زده

929

تو هر کاری

تو زندگیم

اینقدر سماجت

به خرج داده بودم

928

یه نفر چقدر می تونه بی احساس باشه

927

دو تا کار میتونم بکنم

یا این حال بد را تحمل کنم

یا اون حال بد را

926

حرفهای بی نگاه

بوسه های خیالی

 آغوش خالی از تو


925

تنهاترم کردی

924

جمعه ی پاییزی خوشگل


923

خوب می تونی

سازمو کوک کنی

922

دیر یا زود

می فهمم

ارزش نداشت

و برای همیشه

به آرامش

میرسم

921

تو نمیخواد کاری بکنی

من دیگه قصه نمیگم

920

شک می کنم

نا امید میشم

هفته ها را می شمرم

به حماقتم می خندم

خاطرات مرور می کنم

می خندم

گریه می کنم

امیدوار میشم

دل می بندم

خسته میشم

منتظرم می مونم

فکر می کنم

به سرنوشت,

لعنت می فرستم

فاصله را اندازه می گیرم

با ندای درونم همدردی می کنم

دل تنگ میشم

دل تنگ میشم

دل تنگ میشم

برای تو,

برای عاشقانه ترین

غروب دنیا

919

با من چه کردی,

برای هر کسی دلتنگم

جز تو

918

دل کندن از

بستگان سابق

917

همه,

هر کسی 

به دلیلی و

به طریقی

برای از پا در آمدن من

لحظه شماری می کنند

916

نه راه پس دارم 

نه راه پیش

916

نه میشه بی تو بمونم

نه می دونم که میمونی

شهره

915

صبح تو فال می خونم یه دیدار یا ملاقات ناگهانی واقعا خوشحالم می کنه

پیش خودم میگم هه!

ملاقات با نجار و نصاب و بقال که نمی تونه خوشحالم کنه

پس چرت نوشته

ولی دیدار! ناگهانی واقعا اتفاق افتاد

هم واقعا خوشحالم کرد 

هم ناراحت

تازه فهمیدم تو همین چند ماه

چقدر تغییر کردم

چقدر سختی کشیدم

چقدر بزرگ شدم

چقدر خودم شدم

دوست عزیزم

هم فکری و همراهیت

برای مهمترین تصمیم زندگیم 

را فراموش نمی کنم

914

صبح بخیر از...

913

این دوری هم میگذره

912

دوست دارم خیلی زیاد

911

عجول نباش

910

خبرت هست که بی روی تو

آرامم نیست

909

با فکرهای منفی می جنگم

908

هیچ وقت کسی را که در حاشیه زندگیش هستی

در اولویت زندگی قرار نده

907

خسته ام بعدا چت می کنیم

تو اتوبوسم با یه عالمه وسیله

دارم میرم جایی

.

.

.

تمرین فکر خوبی بود

906

گفتن

همیشه,

هیچ وقت,

هر وقت,

همه جا,

هر شرایطی,

همه جوره,

همه جوره

همه جوره

همه جوره 

مسئولیت میاره



905

نمی دونی داری

مهربونی می کنی

یا تحمل

یا حماقت

904

غروب جمعه پاییزی لعنتی

و مقاومت کردن در برابر نوشتن