اهداف ۹۸ را مرور می کنم شاید به بعضیاش نرسیدم ولی نزدیک شدم
امروز می تونست روزی باشه که تو رو ببینم
نمیگم خدا و سرنوشت نخواست
شک داشتیم یکی از ما دو تا یا هر دو
چرا
غروب ۲۵ اسفند دلگیرتر از غروب ۱۰ آذر
کدام نشانه دویده است
از تو در تن من
که ذره های وجودم
تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود می خوانند
فریدون مشیری
اسطلخ جان
یه خبر ایتالیایی را باز کردم و اولین کلمه را فهمیدم و کلی ذوق کردم
نوروز چند سال پیش رفته بودیم ایلام هتل تقریبا خارج شهر بود رو یه بلندی مشرف به شهر
شام با همسفرا رفتیم یه رستوران داخل شهر موقع برگشت ماشین پیدا نمی شد
یه پیکان جوانان بنفش رد شد که آهنگ کردی گذاشته بود با صدای بلند
همون موقع یه تاکسی پیدا شدو چند نفرمون سوار شدندپیکانه دوباره برگشت گفتیم کاش بهش بگیم ما رو ببره با دست اشاره کردیم وایساد و بقیه مون سوار پیکان بنفشی شدیم که آهنگ کردی گذاشته بود و تو خیابونای ایلام ویراژ می داد و ما تمام مسیر خندیدیم و دستمال کاغذی به دست رقصیدیم و با اون یکی ماشین بای بای کردیم
تو تمام سفرام هیچ وقت به اندازه اون چند دقیقه خوش نگذشت و الان شدیدا دلتنگ همچین خوشی هستم
بوی زباله ها در اومد و دوباره به اهمیت وجود یک مرد در خانه پی بردم
اینترنتی خرید کرده بودم پیک که زنگ زد با ذوق رفتم لباسها را بگیرم وارد پله ها که شدم یاد کرونا افتادم
کاش دستکش دست کرده بودم
کاش کارتمو خودم بکشم
اگه لباسها را تو مغازه از بسته بندیش در آورده باشند چی
و تا برسم به پله آخر همه ذوقم کوفتم شد
الانم حتی نگاشون نکردم و گذاشتم بین سفره یه بار مصرف تا ۳ روز دیگه
یه نیسان آبی توش پر آدم لباس سفید پوشیده ماسک زده یه پرچم سبز بزرگ هم دستشونه
مقنعه و مانتو نمی پوشم
خیلی خوشگله دم خزینه هم وایمیسه
اینو تا حالا نشنیده بودم و تو اینستاگرام خوندم و چون بحث کلا خنده دار بوداینقدر خندیدم اشکم در اومد
شدم مثل انسان غارنشین و فقط برای شکار از غار در میام
تاریخهای شکارم را می نویسم
چرا؟همین جوری چون تو این بیکاری هر اتلاف وقتی خوبه و این پست هم آپدیت میشه
شنبه ۳ اسفند:مدرسه
دوشنبه ۵ اسفند :خرید
جمعه ۹ اسفند:خرید
دوشنبه۱۲ اسفند:,مدرسه عصر خرید
جمعه ۱۶ اسفند:خرید
شنبه ۱۷ اسفند خرید ماژیک وایت برد برای تدریس آنلاین
ford v ferrari
بالاخره مسافران بهرام بیضایی را کامل دیدم و دوباره عاشق سینما شدم
intern
تا الان تحمل کردم ولی ویدئویی که الان دیدم که یکی نزدیک میدون انقلاب افتاده بود کنار نرده و اورژانس با لباس مخصوص اومدند و بردنش خیلی ناراحتم کرد
و احتمالا چند روز آینده وضع وخیم تر میشه و نمی دونیم تا کی ادامه داره و به کجا می رسه کی زنده می مونه و کی ...
دیگه از تحملم خارج شده و دلم می خواد از این کابوس نجات پیدا کنم
her
این چند روز که همش توهم کرونا داشتم الان بدتر شده دمای بدنم رفته بالا تو گلوم هم یه سوزش عجیبیه و یکمی هم سردرد
و اولین فکری که به ذهنم می رسه مرتب کردن خونه است
از شدت دلتنگی دارم خل میشم
اسفند عزیزم فکر نکن فراموشت کردم وسط همه ی نکبت های زندگی بازم میشه سرخوش بود
امروز هم با شعار مرده شور این زندگی را ببرند شروع می کنم و دیگه فکر نمی کنم از این بدتر نمیشه چون میشه
میگه فلانی اینجا کنسرت گذاشته میگم اصلا کی هست میگه وای چطور نمی شناسی تار میزنه با همایون شجریان هم کار میکنه
به اون نوار کاست های شجریان فکر می کنم که چیکارشون کردم
میگم من مثل شما روشنفکر و با کلاس نیستم و شهرام شبپره گوش میدم