دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

109

با اون همه گرفتاری و مشغله 

هنوز تولدم یادشه 

و میخواد اولین نفر باشه 

چقدر هیجان زده شدم

108

با صدای اذان صبح بیدار شدم

دلم میخواست بقیه خوابمو ببینم

بازم با هم قدم بزنیم و حرف بزنیم

مامان میگه خوابهای قبل از اذان واقعیه



107

ایستاده ام بر سر دوراهی

تنها راهی که میشناسم 

راه بازگشت است

عباس کیارستمی

106

 وسط افکار پریشان و غمگین,

یاد عکسمون روی پله های عمارت کاظمی میفتم.

ذهن آشفته همیشه بد نیست


105

دیگه بیشتراز این نمیتونم تحمل کنم

تصمیمم را گرفتم

بقیه ساندویچم را امشب میخورم

زندگی را جدی نگیر


104

یکی ازبچه های فامیل بود 

از اول تا آخر هاچ زنبور عسل اشک میریخت

بعد ازدواجش چند سال با مادرش قهر بود


ربط داشت 

103

دل زارم فغان کم کن

تو اشک از دیدگان کم کن

غم و ناله زجان کم کن

وای چه ناله ها که از دل به راهت نمودم من

بهره ای از آن به عمرم به جزغم ندیدم من

محسن نامجو

102

زار و زار گریه میکردن پریا

101

....خانم همسایمون بود 

شوهرش تصادف کرد مرد

....خانم به خودش بد نمیگذروند

 به حرفهایی که پشت سرش میزدند اهمیت نمیداد

....خانم سرطان گرفت

همونایی که پشت سرش حرف میزدند کلی غصه شو خوردند

.....خانم خوب شد

همونا که غصه شو میخوردند گفتند پع صد تا جون داره

100

خودتی

99

رابطه ای که به بی تفاوتی برسه فاتحه اش خونده است

98

خانم هاویشام

زندگی را جدی نگیر

97

وقتی تولدش یادم میره

96

 پرت وپلا

میخونم

مینویسم

میخورم

میخوابم

میپوشم

میگردم

زندگی میکنم

این روزهای موقت و شلخته

بالاخره میگذره


95

عشقت را به پنگوئن های قطبی بسپار

زندگی را جدی نگیر

94

از گزارش لحظه به لحظه ات

معلومه تو از من دلتنگتری

93

نه میشه دست کشید ازت

نه میشه دل برید ازت

نه میشه پنهونش کنم این حس عاشق بودنو

محسن یگانه

تو این هوا چه میچسبه

92

دوست دارم صدای بارون را بشنوم 

ولی باید هدفون بزارم تا صدای قور قور قلیون زن همسایه را نشنوم

لعنت به این نکبت که همه جا را گرفته

91

وقتی دلگرمی باشه و امید

میشه دوری را تحمل کرد

90

در این یک سال و چند ماه و چند روز هیچ چیز به اندازه رفتن به محله قدیمی ویرانگر نبود

هنوز نسبت به اونجا حس مالکیت دارم 

ازفروشگاه بزرگی که ساخته شده متنفرم چون بی اجازه من اونجا سبز شده 

خاطرات ریز و درشت چند سال زندگی در اون محله دلتنگم میکنه 

روزهای سیاه و بلاتکلیفی 

پاییز اون محله را دوست داشتم

لانه کلاغ روی چنار بلند

درخت خرمالوی  باغچه

شهر کتاب 

حوض فیروزه ای وسط میدون 

کودکی گردو

 وتنهایی من

89

وقتی هنوز رمز عابر بانکش شماره شناسنامه منه

88

باید تو این موقعیت قرار میگرفتم

باید باور میکردم که همه چی تمومه

باید میفهمیدم تو دلم چی میگذره

باید فکرم را رها میکردم

باید خودم را پیدا میکردم

باید به عشق میرسیدم


87

وقتی جواب همه چراهای فکرت 

میشه یک کلمه

86

این همه فکر تو مغزم میچرخه و هیچی نمیتونم بنویسم

85

امروزمجبورم ادای سرماخورده ها را در بیارم

تا دلیلی برای چشمای پر اشکم داشته باشم

84

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

83

یک درخت تبریزی هست که حرفای ما را از پشت تلفن شنیده,

بعضی وقتا احوالت را میپرسه

82

چقدر خوبه کسی نمیدونه 

در حال حاضر بزرگترین نگرانی من چیه

وگرنه هیچکس منو جدی نمیگرفت

81

زندگی به این خوشگلی ,

زندگی را جدی نگیر

80

یه وقتایی یه غریبه 

میتونه بهترین همراه باشه

تا لحظه را با هم گذروند


79

تنها راه ادامه دادن

لذت بردن از رنجهایی است که میکشیم

چارلزبوکوفسکی

78

اتفاقا فکر میکنم ,

مغزم را مجبور میکنم سر ساعت مشخصی فکر کند

فکرطولانی و بی نتیجه

تا خودش

همه چیز را به زمان بسپارد

و شایدبه فراموشی

77

بعضی حس ها را فقط با یک نفر میشه تجربه کرد

76

دلم برای اون طرف پل خواجو که زیاد خوشگل نیست تنگ شده

75

آدمهای حسود را باید دق داد

74

شاید تو هیچ زنی را نتونی بشناسی

ولی من شما مردها را خوب شناختم

73

هر وقت کسی ازم انعام یا شیرینی میخواد

یاد "تنها در خانه" میفتم

منم که همیشه آدامس تو دهنمه...

72

گر به تو افتدم نظر 

چهره به چهره روبرو 

شرح دهم غم تو را

 نکته به نکته مو به مو


71

اشلی ارزش عشق اسکارلت را نداشت 

محض همینجوری

70

شب سیاهو ماه پنهان

نرو بمان

پالت