دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2434

بالاخره شاخ غول را شکستم

برای من که تا دو سه سال پیش اصلا به رانندگی حتی فکر هم نمیکردم و تا چند هفته پیش با نفرت و گریه میرفتم کلاس و واقعا ناشی بودم  این قبولی واقعا مهمه و خیلی زودتر از چیزیه که انتظارشو داشتم 

اهمیتش فقط برای خود رانندگی نیست و بیشتر برای اینه که بالاخره یه کار نصفه را تموم کردم کاری که ازش متنفر بودم 

خوشحالم که اینجا درباره این مشکل نوشتم شاید کسی دیگه هم مثل من باشه و ببینه که شدنیه 

و خودمم ببینم که هر کار دیگه که برام سخت بوده همینجوری باید بتونم درستش کنم

و البته همچنان از سرعت متنفرم 

2433

قبول شدم

دفعه سوم

2432

تو این مسافرت آخر چند کیلومتری تو جاده نشستم پشت فرمون !

مثلا سعی میکنم شهروند قانون مداری باشم ولی  چاره ای نبود و باید ترسم میریخت ولی خیلی هم نریخت و دست و پام از ترس سست شده بود به خصوص روز جمعه که جاده شلوغ بود

امروزم تو کلاس بیشتردنده 3 رفتم ولی هنوزم از سرعت متنفرم 

سوار آهن پاره میشیم و تخته گاز میریم به چی برسیم؟!

2416

رد شدم 

دفعه دوم

2407

کلاس رانندگی امروز  بهتراز همیشه  بود از اول فکر کردم تو جنگلهای گیلان رانندگی میکنم !! تا انگیزه بگیرم ربطش هم خودم میدونم 

 همچنان پارک دوبل بگیر نگیر داره

دارم به یه مربی دیگه فکر میکنم شایدبا روش دیگه ای درست شد

ولی اگه همین جوری رو فاز به جهنم بمونم همه چی درست میشه


2406

تا دیروز به این فکر میکردم که دوباره رانندگی را دوست ندارم

از دیروز حتی به دوست نداشتنش هم فکر نکردم

امروز کلاس دارم و کاملا بی تفاوت دارم میرم

دیگه به جهنم هر چی که شد 

2402

خیلی اهل رقابت و حسادت نبودم ولی امروز که حرف رانندگی دختر خاله ام شد یه فرکانسهایی تو دلم و مغزم پیچید

ولی بازم زیاد امیدی نیست که این قضیه بهم انگیزه بده 

2400

رد شدم

دفعه اول

2399

صبح یک ساعت کلاس داشتم و زیاد خوب نبود یعنی کل ماجرا خوبه ولی اضطراب دقتمو میاره پایین 

الان هم هر چی میگذره اضطرابم بیشتر میشه

مربی خیلی راحت میگه نگرانی نداره و کاریه که بازم میشه تکرار کرد ولی نمیدونه من دیگه نه وقتشو دارم نه حوصلشو و عجیبه با این وضع رانندگی انتظار دارم همین اولین آزمون قبول بشم 

خلاصه باید تا ظهر تحمل کنم ببینم تکلیفم چیه 

2397

کاش میشد فردا موقع امتحان یار عزیز سهیل نفیسی گوش بدم که به انداره همه آرامبخش های دنیا حالمو خوب میکنه

میخواستم فردا ایندرال بخرم و بخورم ولی به نظرم اضطراب ندارم و نیازی نیست تازه باید یه چیزی بخورم که یکمی دلمو شور بندازه تا حواسمو جمع کنم

دارم صوتی ها را گوش میدم و امیدوارم فردا همه چی خوب پیش میره

"بی تو مه حتی وا خوم  غریبم تنهایی و غمت که نصیبم"

تا فردا امتحان فقط همینو گوش میدادم تا آروم باشم 

2396

رانندگی امروز عالی بود فقط هنوز کم گاز میدم و باید حرکت لاک پشتی قوی تری داشته باشم و اینقدر دو دستی نچسبم به فرمون 

فردا میرم برای آزمون 

بعد امتحان  حتما حرف زیادی دارم که بنویسم

2387

رانندگی امروز عالی بود

یعنی در مقایسه با جلسه های قبلی عالی بود

امروز از اولش مربی دستش رو فرمون بود و چقدر چقدر چقدر من از این کار بدم میاد تو هر مورد دیگه هم همین بوده مثلا یکی میخواد تو گوشی یه چیزیو نشونم بده و هی دستشو بیاره جلو دلم میخواد خفه اش کنم 

خلاصه مجبور شدم با مربی تند صحبت کنم و بگم اجازه بده خودم برم هی نگو فرمونو نیم دور بچرخون یه دور برگردون برو راست برو کلاچ برو ترمز 

گفتم من نه میشنوم شما چی میگی نه میفهمم خودم چکار میکنم

بزار خودم برم هرجا خطر بود شما ترمزو بگیر

و اینجوری بود که حداقل 5 تا پارک دوبل درست رفتم و چند تا دور دو فرمون درست و البته چند بارم خاموش کردم یا رفتم لب جوب یا نردبک بود بزنم به ماشینای دیگه

تو اتوبان هم از بس فرمونو الکی چپ و راست کردم یه موتوری فحش خیلی بد داد و البته به خودش داد چون گفت ...دیمون!

و منم با خونسردی تموم به رانندگی بَدم ادامه دادم

صدای مربی را ضبط کردم و تا شنبه چند بار گوش میدم تا بفهمم ایراداتم کجاست 

میدونم همه چی درست میشه میدونم راننده حرفه ای نمیشم و نمیخوام بشم ولی اونقدرم که فکر میکردم بی عرضه و ناتوان نیستم

2385

میخوام درباره یکی از مشکلات زندگیم بنویسم که از نظر خیلیا خنده داره

من از رانندگی متنفرم و تمام این سالها سعی کردم ازش دوری کنم و بهش نیاز نداشته باشم

تا حالا نمیخواستم دربارش بنویسم ولی دیروز که خودم تو گوگل سرچ میکردم ببینم کسی دیگه مثل منه به این نتیجه رسیدم تجربیاتمو بنویسم

هوش و استعداد و توانایی آدمها متفاوته

 آخرین بار که به هوش خودم شک کردم و تست هوش دادم به عدد 116 رسیدم پس خنگ نیستم و مشکل شیوه آموزش و یادگیریه

 کارهای عملی را اصولا با آزمون و خطا یاد میگیرم 

پدرم که میخواست دوچرخه سواری یادم بده  چند ثانیه پشت دوچرخه را گرفت و گفت برو و رفتم و وقتی برگشتم خونه دوچرخه سوار بودم فقط تمام بدنم را چسب زخم زدم!

از کامپیوتر متنفر بودم و خواهرم یه روز اومد و چند تا کار در حد روشن خاموش و کپی پیست یاد داد و رفت و بعدش تا جایی پیش رفتم که خودم ویندوز نصب میکردم 

آشپزی و قلاب بافی و بقیه کارهای هنری و حتی شنا هیچ کدوم با آموزش درست نشد و بعضیاش با تلاش خودم عالی شد و بعضیا به جای قابل توجهی نرسید

 و البته  کلا آدم کارهای عملی نیستم

 شاید دلیلش ذهن درگیرم باشه 

 به هر حال مدتیه میخوام رانندگی یاد بگیرم و تا الان ناموفق بودم 

 میشینم گریه میکنم و میگم نمیخوام برم رانندگی و گردو تعجب میکنه و بهم میخنده و حق داره 

و اینکه چرا برای این کار اصرار دارم چون میخوام به خودم ثابت کنم که میشه و به گردو هم نشون بدم برای کارهایی که دوست نداری هم باید تلاش کنی 

و از همه مهمتر اینکه دوباره یه کاری را نصفه ول نکنم 

دیروز بدترین جلسه آموزشی بود 

پشت فرمون نشسته بودم و ساعتو نگاه میکردم و به مربی میگفتم نمیتونم و تو دلم فریاد میزدم نمیخوام

بعدش رفتم امتحان آیین نامه را دادم و ده دقیقه ای تست ها را   زدم و قبول و تمام .با اینکه فقط یه روز برای خوندنش وقت گذاشتم ولی امان از خود رانندگی

یه فرمونه و دنده و سه تا پدال و اگه بزارند خودم باهاشون کنار میام 

امروز میخوام بهش بگم کلا هیچی نگو و یاد نده و بزار اشتباه کنم بزار خاموش کنم بزار خودم یاد بگیرم