چقدر بهت اصرار کردم توجه نکردی گفتم لابد صلاح نیست
وضع الانم صلاحه؟می خواستی این بشم ؟ پس مبارکت باشه
اینجوری می خوای دیگه پس برو بریم تا آخرش
با اون دلتنگی و حال بدی که خوابیدم حقم این نبود که صبح یه چیز دیگه تحویل بگیرم
اللّــهُمَّ جَلِّلْنی بِنِعْمَتِک َ، وَ رَضِّنی بِقَسْمِک َ ، وَ تَغَمَّدْنی بِجُودِک َ وَ کَرَمِک َ ، وَ باعِدْنی مِنْ مَکْرِک َ وَ نِقْمَتِک
ناحیه مقدسه
از صبح که رفتم سر مزار پدربزرگ مادربزرگ و .... را دیدم فکرم مشغوله و عقل و دلم خون به پا کردند هنوز نمی دونم کدوم پیروز میدان میشن ولی درست نبود تو همچین روزایی منو تو این موقعیت قرار بدی
عجیب بود ولی نزدیک 20 روز بود گریه نکرده بودم و همه غم و عصبانیت این روزا را قورت داده بودم و شده بود خستگی, بیماری ,ضعف ,کابوس های شبانه و ....
ولی امروز بغضم ترکید و های های گریه کردم با عکس نوزادی که کنار خیابون رها شده بود و از سرما دستاش کبود شده بود
بسه دیگه بسه
داشتیم از سرمای صبح زود یخ می زدیم که یهو نگام افتاد به آسمون صاف و پر ستاره و هلال ماه و مردم از ذوق
نعمت زیاد دادیا ولی خاک بر سر ما که بلد نیستیم ازش استفاده کنیم و گند زدیم به زندگیمون
دفعه بعد منو یه تک درخت کن وسط جاده فیروزکوه
واقعا هدفت از بدنیا اومدنم چی بوده ؟
دیدن این همه بدبختی و نکبت
مرسی دیدم و می تونم حدس بزنم ادامه اش چقدر نکبت تره
کوتاه بیا
دیگه حوصله ندارم برای بقیه خوب بخوام
تموم کسایی که حسرت زندگی منو می خورند اونایی که بهم میگن چرا از فرصت استفاده نمی کنی
همه متاهلین عوضیه ....که حسرت مجردی منو می خورند بی شوهر کن تا به آرزوشون برسند و اینقدر .... تا جونشون در بیاد
جز پایین تنه شون هیچ قسمت دیگه بدنشون کار نمی کنه خاک برسرای احمق
شکرت
باید چیکار کنم؟
خواستم گلایه کنم یا درددل که یادم افتاد خودت همه چیو بهتر میدونی و فقط نیشخند تلخی اومد رو لبم
باشه شکرت
خدایا مرسی خدایا مرسی خدایا مرسی
بالاخره ایده ای که میخواستم را پیدا کردم
مرسی مرسی مرسی
از ذوق دارم میمیرم
چرا وقتی باهات خلوت میکنم وسوسه ام میکنی با اینکه کاملا مشخصه بی نتیجه است
شایدم وسوسه ی شیطانیه
هرچی
دیگه مهم نیست
فراموشش کن
حرفامو زدم
سنگامو واکندم
خواهش کردم
معذرت خواهی کردم
گلایه کردم
آخرش برگشتم سر خونه اولم
و فقط یه چیز خواستم
و میدونم بهم برمیگردونیش
امشب اگه حوصله کنم میخوام تکلیف خودم و زندگی را با خدا مشخص کنم
دعوا که ندارم یعنی غلط بکنم داشته باشم ولی باید یه چیزایی را مستقیم بگم
بهترین کار نوشتنه
امشب مینویسم و فردا ریز ریز میشه
یا قسمتهای نکبتش را آتیش می زنم
اسید که ندارم شایدم وایتکس بریزم که کلا محو بشه
خلاصه امشب یاید این جنگ درونی تموم بشه
من کم نمیارم خودتم میدونی
دیشب هزار فکر کردم هزار تقشه کشیدم
برم کلانتری
برم بسیج محل
برم حراست اداره
به یه قلدر پول بدم بیاد زهرچشم نشون بده
و خیلی فکرای دیگه
گریه کردمِ
از تنهایی به خودم پیچیدم
ولی به امید هیچی نموندم
صبح پاشدم فکرامو جمع کردم
با یه مشاور صحبت کردم
فهمیدم در حال حاضر هیچ کاری نکنم بهتره
دستکشم را دستم کردم
کتاب صوتی را پلی کردم
و خونه تکونی کردم
شستم
گردگیری کردم
مرتب کردم
ولی به امید هیچی نموندم
جز خودم
آره
ترسیدم
نگرانم
اذیتم میکنندِ
تنهام
ولی
فقط به امید خودم
روی پای خودم میرم جلو
از سنگهایی که میاد جلو پام نمیترسم
و بقیه حرفا که نمیشه اینجا نوشت
الانم احساساتیم نکن
قلبمو شکستی
با هیچی درست نمیشه
من هیچی نمیگم
خیلی چیزا بهم دادی که باید بابتش شکر کنم ولی این حق را بده برای چیزهایی که ندادی یا گرفتی گریه کنم
همون نداشته هاس که آتیش زده به دلم