دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

سه کنج گذاشتن میز باعث شده پایه اش فرو بره تو دیوار و یه شکاف گنده درست شده 

اگه همسر سابق بود خون به پا می شد ولی الان شکاف را نگاه می کنم و میگم عه نگاه دیوار خراب شده همین 

دیواره،رنگه،گچه،آجره،جون آدمیزاد که نیست که به خاطرش حرص بخورم بعدا هم خونه رنگ میشه و درست میشه یا دوباره میز را سه کنج میذارم و پیدا نمیشه 

دشمنیمون سر جاش  ولی  عدس پلو نذری را میفرستم برات 

3154

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3075

اون شب کذایی هر چی بهش زنگ زدم جواب نداد فرداش که من و بچه ام ویرون بودیم  زنگ زد و گفت مهمونی بودم ولی  دیگه برام مهم نبود کیه کجاست چی میگه چون کل اون خاندان را ریختم تو زباله دونی ذهنم حالا بعد ۴ سال زنگ زده حال و احوال منم اصلا انگار نه انگار اتفاقی افتاده جوری باهاش حرف زدم انگار هنوز مادر شوهرمه و چند روز پیش همو دیدیم و هیچ اتفاقی نیفتاده گفت حلال کن فکر کردم  چیو حلال کنم  همین که عذاب وجدان داره و فکر می کنه به حلالیت طلبیدن نیازه براش بسه پس تو همون جهنم خودش بمونه که بخشش من و خدا کمکش نمی کنه و خیلی محترمانه خداحافظی کردم و با عجله رفتم که به دورهمی خونه مامان برسم گفتم حدس بزنید کی زنگ زده هر کسی یه چیزی گفت و وقتی گفتم کی زنگ زد مامانم کٍل کشید و دست زد و من با تعجب و عصبانیت نگاش کردم 

دنیای عجیبیه آدمها عجیبن زندگی من عجیبه 

2789

وقتی بهش گفتی آشتی کردیم و شمالیم چقدر خوشحال شد و نمی دونم بعد خبر جدایی ما چه کرده

از روزی که خبر فوت عموت را شنیدم این خاطره ی مسخره از اون روزای سیاه یادم اومده و نمی دونم چرا عذاب وحدان دارم

2712

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

2573

خب تو خواب بعدی  جوری باهات دعوام شد که هر بلایی هم سرت بیاد دلم نمی سوزه

2572

یه خواب بد درباره محل کارت دیدم و تو خواب بهت زنگ زده بودم و التماست می کردم به خاطر گردو مراقب باش  و عذاب وجدان گرفته بودم   با همون گریه از خواب بیدار شدم تند تندآیت الکرسی خوندم 

درسته ازت متنفرم ولی دلم نمی خواد دخترم هم مثل خودم بشه

2401

از کیش میومدیم اون موقع شدیدا ترس از پرواز داشتم و همون اول سفر حالم بد شد 

یه مهماندار آقا که از خوش تیپیش نگم اومد پرسید حالتون خوبه؟ گفتم بله 

اصلا براش مهم نبود تو کنارم نشستی و نگات هم نمی کرد 

دوباره اومد گفت انگار حالتون خوب نیست خجالت کشیدم بگم ترسیدم و گفتم سردرد دارم گفت مسکن بیارم گفتم نه نمی خورم 

رفت و یه پتو آورد 

حالا ترتیب اتفاقات و مکالمه ها یادم نیست ولی همین چیزا بود 

که خیلی مهم نیست ولی عصبانیت تو و سکوتت از همه مهم تر بود که هر وقت یادم میفته کلی می خندم

2395

هر کی گفته برای مشکلاتتون دنبال مقصر نگردید چرت گفته 

تا آخر عمرم هر مشکلی داشته باشم از چشم تو می بینم و به خودت و جد و آبادت لعنت می فرستم

2328

نابودت می کنم

2775

میخواستم یوگا کنم رفتم کتاب تمرینات را آوردم که با برنامه تمرین کنم. یه عکس داخل کتاب بودِ

عکسی از عروسیمون

من و تو زورکی لبخند زدیم و دسته گل قرمز را گرفتیم تو دستمون 

خاطره ای از مسخره ترین روز زندگیم 

قائدتا باید حالم بد میشد ولی نشد

فقط چند دقیقه نگاش کردم و به خوشگلی خودم ذوق کردم بعد فکر کردم تو رو قیچی کنم  ولی پشیمون شدم 

این عکس را نگه میدارم شاید روزی برای مرور خاطرات لازم شد 

هرچند میدونم بالاخره پاره میشه توسط خودم یا گردو

2479

تصمیمم برای ترک کردنت جدی شده بود 

منتظر بودم کار نقاش تموم بشه و اثاث را بیارم 

هر روز میرفتم از مغازه ها چند تا کارتن میگرفتم و وقتی میرسیدم خونه انگشتام از کشیدن کارتن ها درد گرفته بود

تند تند وسایل را تو کارتن میگذاشتم و روشون مینوشتم چیا داخلشه و چسب میزدم و طناب پیچ میکردم بعد میرفتم لپتاپم را بر میداشتم و جزوه آموزشگاه را مینوشتم 

تازه با ق... قرارداد بسته بودم و باید جزوه تایپ میکردم و پاورپوئینت برای فیلمهای آموزشی تهیه میکردم و بقیه ماجراها 

با تمام حرص و عصبانیتم کار میکردم نه اشک میریختم نه غصه میخوردم فقط دلم میخواست زودتر از تو و اون خونه دور بشم

همه ی اینا را گفتم تا برای خودم یادآوری بشه از چه روزای سیاه و سختی گذشتم 

2478

امشب مجبورم همه جوره به گردو باج بدم شاید غصه ای که تو رو دلش گذاشتی را فراموش کنه

وقتی داشت اشک میریخت و بهت فحش میداد دلم لرزید و به عمق فاجعه پی بردم 

من از دستت خلاص شدم و حالا بچه ام باید تاوان اردواج اشتباه منو پس بده 

لعنت بهت

2461

یکی از رویاهامو مسخره میکردی و من بالاخره به اون آرزو میرسم کما اینکه الانم میتونم برسم .ولی فعلا وقتشو ندارم

خلاصه بهش میرسم و با یه بیگ لایک! میکنم تو چشمت

2445

 از اینکه بفهمم بلا سرت میاد و دردسر داری کیف میکنم و جیگرم حال میاد

حالا یا من خیلی خبیثم یا نتیجه ی بدی های خود  عوضیته

2358

طبقه دوم خونه پدرت که بودیم برای رختخوابها یه کمد داشتیم که بعضی وقتا درش خوب بسته نمیشد و تو با داد و بیداد بهم تذکر میدادی که آخر قفل این در خراب میشه و من به قیمت قفل فکر میکردم که مگه چقدره

 پدرت  طی یک عملیات توهمی اون خونه را فروخت و کلاه بزرگی سرتون رفت و تو که حتی نگران یه قفل اون خونه بودی هر وقت از اونجا رد میشدیم چشمات اشکی میشد و خبر نداشتی من از دیدن این حال بدت  چقدر دلم خنک میشه


2431

یه سررسید دارم از سال 90 که شوهر عمه ات عیدی داده بود 

 تو که هیچی 

اون بنده خدا هم که فوت شد 

این سررسید قرمز مونده یادآور روزای مسخره ی زندگی 

2376

باید کشو را از ریل در میاوردم که ببرم نجاری برای تعمیر و با این ناخنهای بلند نمیشد و داشتم غر میزدم  

گردو گفت بابا گفته من میام درستش میکنم 

فکر اینکه تو دوباره بخوای پاتو بزاری تو این خونه اینقدر عصبانیم کرد که با هر بدبختی بود خودم کشو را در آوردم 

2427

 دروغایی که اون روزا گفتی یکی یکی داره لو میره 

لعنت بهت


2395

این کینه فقط با مرگ تموم میشهِ

یا مرگ من یا مرگ تو 

2312

چقدر خوبه که دیگه تو زندگیم نیستی و مجبور نیستم عقده بازیاتو تحمل کنم

امشب از پدرم خواستم  به پدرت سلام مخصوص برسونه

بالاخره مرده ها زبون همدیگرو بهتر میفهمن

1947

چیکار باید بکنم که تو خوابم نیای 

لعنتی

1914

وقتی شماره اش را از لیست تلگرامم پاک کردم یعنی برای همیشه برام تموم شد و پیش به سوی رهایی و خوشبختی

1910

میگفت برنامه منو بهم ریختید قرار بود با بچه ها برم کوه 

بعد عکس گروه و برنامه کوهنوردیشون را فرستاد

تو عکس چند تا دختر پسر بیست و یکی دو ساله بودند

الان یهو یادم اومد گفتم بنویسم 

حیفه این خاطره خنده داریادم بره

1891

برام فرقی نمیکنه تو ناراحتی یا خوشحال ولی خودم خوشحالم که گردو کنارمه

1865

دیگه حتی لیاقت نداری اسمم را بیاری

1799

دانشجو که بودم به دوستام میگفتم دوست دارم ازدواج کنم و یک بچه داشته باشم و بعد بابای بچه بمیره 

اینکه نمیگفتم طلاق و میگفتم بمیره برای این بود که میخواستم اثری ازش نباشه 

بعد ازدواجم به حرف احمقانه ام میخندیدم

ولی الان واقعا خوشحالم که به آرزوم رسیدم و امیدوارم واقعا در دل دخترت مرده باشی و برای همیشه اسم نحست از زندگیم پاک شده باشه 

1790

زندگیت اینقدر آشفته و داغون ولی خطوط حاشیه قالیهات اینقدر منظم و در یک راستا

بدبخت وسواسی

1768

بالاخره میکشمت

1668

نکبت ترین اتفافی که  تو تلگرام دیدم این بود که تو هم پروفایلت را نارنجی کردی

درد صورتم چند ساعت بعد خوب شد ولی قلبی که شکست هیچ وقت خوب نشد هیچ وقت

1652

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

1640

یه زمانی چند روز درگیر بودم و گریه و قهر و ...

چقدر خودمو اذیت میکردم

ولی شد شبا قبل خواب

چند ساعت 

چند دقیقه

و حالا یه مکث چند ثانیه ای 

و به جهنم و خلاص

1632

تو زندگیم از هیچ مردی نترسیدم

چه برسه به تو نامرد

1602

وقتی به چیزی که میخواستم نرسیدم و نمیرسم

دیگه هیچی فرق نمیکنه

1597

خودت خواستی که طبق معمول به جهنم حواله ات کنم 

1576

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

1566

تو یادم دادی با چند قطره اشک احساسی که تو گلوم خفه شده را بیرون بریزم

تو بیشتر از هر کسی به قوی شدن و سنگدل شدنم کمک کرد

 الان آرومم 

میتونم  ببخشم و فراموش کنم 

و خودم را  برای برنامه های خوبی که سرنوشت برام در نظر گرفته آماده کنم

1564

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

1539

این هم میگذره

و من از پسش بر میام