ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تکه های آینه ی یخی
در قلب و چشم تام فرو رفته بود
تام تکه های آینه را کنار هم میچید
امی بالای سر تام رسید
تام نگاه سردی به امی انداخت
و دوباره مشغول کارش شد
امی از دیدن تام گریه اش گرفت
و قطره اشکش روی تام افتاد
تکه یخی که در قلب تام بود از گرمای اشک امی آب شد
تام تازه متوجه امی شد
همدیگر را در آغوش گرفتند و هر دو گریه کردند
تکه یخی که در چشم تام بود
با اشک هایش بیرون آمد
هر دو سوار سورتمه شدند و به خانه برگشتند
ملکه برفی
پرنده کوچیک
و قفس مینیاتوری
را میده دستم
غریب بیداری ,
به دلتنگی پرنده فکر می کنم
به قفسی که هیچ وقت نداشتم
نگرانم از پرواز پرنده