از خودم برایت بگویم؟
از خانه، از خیابان،جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟...
عباس معروفی
عشق لحظهی کشف دارد. نمیشود فراموشش کرد. حتی اگر آن عشق تمام شده باشد، از یادآوری لحظهی کشفش مثل زخم تازه خون میآید. تا یادش میافتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زدهای توی قلب خودت
عباس معروفی
عشقی بین ما نیست، اما من همهی حواسم به اونه، حرفزدن باهاش رو دوست دارم، دیدنش هم همیشه آرزومه. اما نمیخوام «محبوبم» باشه، چون «فَـالأحبة دائماً یرحلون»، محبوبها همیشه میروند
نزار قبانی
عشق وقتی می آید ریشه می کند حتی اگر شاخه هایش را قطع کنیم ریشه تا ابد می ماند و هر روز ذره ای در درونت جوانه می زند لحظه ای که فردی شبیه او را می بینی یا موزیکی یا خاطره ای...و اگر بعد از سالها او را دوباره ببینی جوانه دوباره قد می کشد
<<کوآلاها 99% عمرشان در حال خوردن و خوابیدن هستند و 1% باقیمانده را نیز به دنبال جفت میگردند.اگرپس از مدت کوتاهی جفت پیدا نکنند برایشان اهمیتی ندارد و باز هم غذا میخورند و میخوابند >>
یه نقطه مشترک دیگه با کوالاها پیدا کردم
یه کارایی را نمیشه تند تند انجام داد
مثل دوست داشتن ، نمیشه تند تند کسی را دوست داشت
و برعکسش نمیشه تند تند کسی را دوست نداشت
سیب ها به موقع می رسند،انگورها به موقع می رسند
محمد صالح علا
خودم کشفت کرده ام
تو با من می خندی
با من گریه می کنی
دردِ دلت را به من می گویی
دیوانه !
دلت برایِ من تنگ می شود
ضربان قلبت با من بالا می رود
با سکوتم، با صدایم
با حضورم، با غیبتم
*
تو مال مَنی
این بلاها را خودم سَرَت آورده ام
به من می گویی دوستت دارم
و دوست داری
آن را از زبان من
فقط من بشنوی
برای که می توانی خودت را لوس کنی؟
نازت را بخرد
و به تو دست نزند؟
چه کسی با یک کلمه
با یک نگاه
دلت را می ریزد؟
بعد خودش آن را جمع می کند و سَرِ جایش می گذارد؟
چه کسی احساساتت را تَر و خشک می کند؟
اشکت را درمی آورد
بعد پاک می کند؟
چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی
تا تَهِ آن را نَفَس می کشد؟
دیوانه!
*
من زحمتت را کشیده ام،تا بفهمی هنوز می توانی
شیطنت کنی، انتظار بِکِشی، تپش قلب بگیری، عاشق شوی
تو حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری
تو حق نداری، " خودت " را از " خودت " بگیری
من شکایت می کنم از طرف هر دویمان
از تو..
به تو..
چه کسی قلب مرا آب و جارو می کند، دانه می پاشد
تا کلمات مثل کبوتر
از سَر و کولِ من بالا بروند؟
چه کسی همان بلاهایی را که من سَرِ تو آوردم
سَرِ من آورده؟
من مال توام
دیوانه!
*
زحمتم را کشیده ای
کشفم کرده ای ...
...
نترس
چند سوال می پرسم و می روم...
یک : چند سال پیرَت کرده اند؟
دو: چند سال جوانَت کرده ام ؟
سه : از دلت بپرس مال کیست؟
چهار: اگر جایِ خدا بودی، با ما چه می کردی؟
پنج: کجا برویم ؟
دستت را به من بده
افشین یداللهی
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
آب در نقطه ی جوش دیگه افزایش دما نمیده از حالت مایع به بخار تبدیل میشه آدم ها هم یک نقطه ی شکستن دارند که از اونجا به بعد دیگه افزایش غم ندارند و به آدم دیگه ای تبدیل میشن
بالاخره روزی یک نفر از راه میرسد و بهت میفهماند قصه را تو نمینویسی که تمام کردنش با تو باشد، حتی ناتمام گذاشتنش هم با تو نیست.
دوست داشتن از عشق برتر
.یه افسانهی ژاپنی میگه اگه تو این زندگی آرزوی برآورده نشده و رویای واقعی نشدهای داریم، حتما تو زندگی قبلی بهش رسیدیم و دیدیم خوش نمیگذره.
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
مطمئن بودم که اگر کسی فقط و فقط با لحظات حال زندگی کند و با علاقهمندی کامل به هر گلی که سر راهش است، نگاه کند و هر درخششی را که بر روی هر لحظه گذرا میرقصد را گرامی دارد، آنوقت است که زندگی در برابرش خلع سلاح میشود.
هرمان هسه
چه کسی باد را در بند کرده است؟ هیچکس! پرنده اگر باشی باز پایبند دانهای یا فریفتهی دامی، کشته به تیر کمانداری یا لقمهای در دهان جگرخواری. باد باش و پرنده مباش!
پرنده باش و آدمی مباش.
بهرام_بیضایی
کدام نشانه دویده است
از تو در تن من
که ذره های وجودم
تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود می خوانند
فریدون مشیری
تو تا زنده ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی