همونجور که انتظار داشتم با شروع تعطیلات به بدترین حالت تنبلی و بی حوصلگی رسیدم و بایدخیلی زود خودمو نجات بدم
خواستم بنویسم امروز هیچ کار مفیدی نکردم دیدم حداقل ۵ تا کار مفید تا این ساعت داشتم که برای یه روز بی حوصله همین هم خوبه
چرا توقعم از خودم زیاده؟
بالاخره سال تحصیلی داره تموم میشه خیلی سخت شروع شد ولی هر چی رفتیم جلوتر راضی تر بودم چند تا مهارت جدید یاد گرفتم کلی چالش با خودم داشتم و تغییرات خوبی کردم مهمترینش بالا رفتن تمرکز بود.
نشانه ی خوب بودن اوضاع اینکه این چند ماه به ۲۱ روز نیاز نداشتم چون به صورت خودکار از وقتم استفاده مفید می کردم حالا بعضی وقتها هم اگه کم کاری بود از خستگی و فشار روانی بود
هنوزم ۲۱ روز را لازم ندارم ولی بهتره دوباره شروع کنم چون با تموم شدن کلاسها نظم زندگیم کمتر میشه پس پیشگیری بهتر از درمان است
خستگی کارها از تنم در اومد و الان خوشحال ترینم
اگه قرار بود کسی از خستگی بمیره قطعا مرده بودم ولی زنده ام و بعد یه روز بسیار شلوغ و خسته کننده برای خودم پاستا پختم و بعد شام هم کارها را تموم می کنم و فردا می برم مدرسه تحویل میدم و خلاص
بقیه کارها که زیاد هم نیست میره برای هفته ی دیگه
حدود ۱۲ ساعت مشغول درست کردن فیلم بودم بین کار کلاس خصوصی هم داشتم و الان مغزم درد می کنه و دلم می خواد داد بزنم
لیست کارامو نوشتم استرسم کمتر بشه بدتر طپش قلب گرفتم
سوالها آماده است صبح pdf هم شدند و رفتند رو فلش الان مشکل اینه که دلم نمی خواد برم مدرسه
ساعت ۹ شبه و کاری که قرار بوده امروز ببرم مدرسه و نبردم را هنوز شروع نکردم و وقتی همکارم پیام داد که در چه حالی گفتم نیم ساعته شروع کردم و منظورم این بود که نیم ساعته فکر کردن به کار مدرسه را شروع کردم تازه از این نیم ساعت یه ربعش برای این رفت که شام چی بخورم و هنوز نه شام دارم نه کار مدرسه را شروع کردم و نه حوصله و انرژی دارم
چه روز شلوغیه امروز از در و دیوار کار و خبر می رسه ولی تا الان بهترین خبر این بوده که دو تا مدرسه ششم دارم و اینجوری کارم نصف شد
در حالی درس ۵ را تموم کردم که چشمام درد می کنه زخم بستر گرفتم از بس نشستم پاهام هم خواب رفته ولی بالاخره تموم شد و از فردا فیلم ها را شروع می کنم شاید هم از همین امروز
ناهار هم نخوردم و با وجود خستگی زیاد به حاضری هم رضایت نمیدم و دلم ماکارونی می خواد
استرس امروز در حدی بود که تو خواب مشغول پاور درست کردن بودم و بالاخره ساعت ۶ بیدار شدم و پاور درس ۳ و ۴ علوم را تموم کردم
درس ۵ مونده فیلم ها مونده قرآن مونده ادامه اجتماعی و علوم مونده و کلی کار بیرون از خونه که برای این دو هفته چیدم و این استرس ها کلافه ام کرده ولی فعلا خوابم میاد و به هیچی نمی خوام فکر کنم
تازه پاور درس۲ بعد از دو روز تموم شد
اصلا هم به دلم نمی شینه ۱۵ تا اسلاید شلوغ و پر رنگه ولی هرکاری می کنم بهتر نمیشه تازه باید بشینم برای ضبط فیلم
خسته شدم کاش این ۲ روز کار را تعطیل کنم
وقتی دیوونه و وسواسم نتیجه اش این میشه که فیلم دیروز دلمو زده
درسته که خیلی قابل فهمه برای دانش آموز ولی اگر فقط پاور بود یه دست تر میشد ولی الان این آش شله قلمکاری که من درست کردم فقط به درد خودم می خوره و شاگردام و مثلا اگه مدیر ببینه قطعا به چشمش نمیاد
حالا باید تصمیم بگیریم برای مدیر کار کنم با زحمت کمتر و ظاهری زیباتر یا برای دانش آموز قابل فهم و پرزحمت
برای دومین بار تو عمرم تونستم یه تصویر سه بعدی را ببینم الانم نمی دونم دقیقا چه بلایی سر چشمام در آوردم که تونستم
تنها کار مفید امروز همین بود
درس اول علوم تموم شد و چه کار تمیزی شد
دیگه اومد دستم برای علوم باید ترکیبی کار کنم
فردا حتما درس ۲ سریعتر آماده میشه
از صبح تا الان فقط یه اسلاید درست کردم و ده تا پیام به همکار علوم دادم حالا نوبت این همکاره که انتخاب کنه با وویس های من آرامش بگیره یا استرس از بس که وسواس بازی درمیارم
ولی می دونم روال کار علوم هم بیاد دستم سرعتم میره بالا
از صبح دارم با تایپیست جدید مدرسه دل میدم و قلوه می گیرم
عزیزم پی دی اف جزوه علوم را می فرستی؟حتما عزیزم کاربرگ هم لازم دارید؟,نه مرسی عزیزم
تایپیست قبلی همشهری بود و شاگرد قدیمیم بود فیزیک اول دبیرستان و برام یادآور خاطرات خوب سال ۸۰ بود سالی که گردو را باردار بودم و آسه برو آسه بیا میرفتم مدرسه
حالا این خانم جدید اصلا نمی دونم کی هست پروفایلش هم از این زن و شوهر کارتونی محجبه هاست
حس خیانت دارم به تایپیست قبلی
لپتاپ روشن شد و ده بار عینکمو پاک کردم ولی مشکل از چشمامه دیگه واضح نمی بینم
از خودم ممنونم که تلاشم را کردم برای معمولی بودن با اینکه معمولی نبودم
از استرس کارام این ساعت بیدار شدم
کارایی که با چند روز پیگیری تمومه ولی کو همت برای همون چند روز
قانون 5 ثانیه که هیچ هزار ثانیه هم اثر نمی کنه
21 روز را شروع می کنم و در این مدت باید همه ی کارام تموم شده باشه یعنی تا 18 شهریور
برای سال دیگه هم تصمیم جدی می گیرم
اینکه چند درصد این حرفام جدی میشه طبق عادت معلومه ولی حالا من تلاشمو می کنم
امروزاوضاع بهتر بود
3 تا کار مهم بیرون خونه انجام شد
ولی عصری 2 ساعت اتلاف وقت داشتم
ببینم بقیه ی ذوز چطور پیش میره
افتضاح
با این کسلی و حال بد باید مبارزه کنم دیگه داره به افسردگی می رسه
هنوز نتونستم خیلی روزای مفید داشته باشم. 10:54
نیم ساعت ورزش کردم 12:29
روز چهارم
خب امروزم خیلی کار مهمی نکردم جز یه تماس تلفنی با ... که کلی بهم انگیزه داد
ما فقط یه بار همو دبدیم ولی نمی دونم اون لحظه بینمون چه اتفاقی افتاد که این آشنایی دورادور اینقدربرام انرژی خوب داره
بجای غصه خوردن و این حال بد پاشم یه تکونی به خودم بدم و فیلمهایی که گفته را ببینم و شروع کنم به نوشتن
روز اول
کلی کار عقب افتاده و انبار شده دارم
21 روز دوباره شروع میشهبرای خیلی چیزا
از دست خودم عصبانیم و این چند وقت دسته گل زیاد به آب دادم و لازمه به خودم بیام
فعلا اینجا گزارش کارامو می نویسم
امروز که تا الان فقط حساب کتاب مالی کردم که خیلی لازم بود
برنامه هفتگی میذارم برای تمرین برای یک عادت خوب یا ترک یه عادت بد
این هفته کم تر حرف میزنم و کمتر وقت میذارم برای تلگرام
این حجم از بیخیالی دم عید عجیبه
21 روز واجب شد دیگه البته کار زیادی ندارم وفقط برای مبارزه با تنبلی میذارم
از این لحظه تا 10 شب گوشی ممنوع
روز اول
خب دوباره باید یه قول اساسی به خودم بدم به اضافه هزار تا فحش و لعنت تاا شاید کمتر وقت تلف کنم
درسته خیلی کار میکنم و مغزم واقعا خسته اس ولی این همه اتلاف وقت هم دیگه زیاده
توقعم را کمتر میکنم و حداقل شبی یک ساعت مفید داشته باشم فعلا کافیه
پس هر شبی که یادم بود میام نتیجه را مینویسم
بعد از گذشتن بیشتر از یک ماه که وقت آزادم را به بطالت گذروندم از امروز میخوام 21 روز را شروع کنم
واضحه که وقت آزاد زیادی ندارم ولی همون نمیخوام از دست بره
امروز خیلی جدی برنامه ریزی میکنم
میدونم احتمال اینکه بازم تنبلی کنم و به بطالت بگذرونم خیلی زیاده ولی سعی خودمو میکنم دیگه
امروز افتضاح بود
هیچ کاری نکردم
حتی شام هم از بیرون گرفتم
خسته ام و بی حوصله و این فکر لعنتی دوباره مشغوله
خوب میشم