ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
باید آماده بشم برم مدرسه
باید اسفناجها و بروکلی را از آب در بیارم
باید بازی نیمه کاره گردو را تموم کنم تا امتیازش نپره
باید دوش بگیرم
باید مقنعه ام را اتو کنم
بعد همه این بایدها با خونسردی نشستم و لیلا فروهر گوش میدم
"کلاغای خبرچین زیر هزارتا پرچین ..."
میگه شوهرش میخواد طلاقش بده
میدونم براش راحت نیست و ویران میشه
هیچ کمکی نمیتونم بکنم جز اینکه از تجربه های کوفتی که تو این چند سال داشتم براش بگم
کاش هیچ وقت دیگه نخوام از تجربیاتم برای دیگران استفاده کنم
اگه دو سال پیش بود بهش میگفتم بزار بره به جهنم زندگیتو از اول بساز ولی الان و بعد این همه سختی که کشیدم فقط میتونم دعا کنم که کاش هیچ زندگی خراب نشه
تلگرام را بستم تا این 2 روز به کارام برسم شاید اگه لازم بود اینستاگرام هم ببندم
ولی فعلا نشستم بازی میکنم و گوگوش و سهیل نفیسی گوش میدم
روز عشق گذشت بدون اینکه یه لحظه عاشقانه فکر کنم
عادت بدی که دارم یا شاید خوب اینه که شور هر چیزی را در میارم و بعد بی نتیجه ولش میکنم
درباره عشق هم همین کار را کردم و الان رسیدم به جایی که
نگم بهتره
هنوزاسفند نشده ولی دلم نفس کشیده و کم کم دارم از حال بد رها میشم و حال و هوای بهاری میگیرم
فکرم مشغول هزاران کاریه که تو اسفند دارم ولی دلم رهاست و همین کمک بزرگی به حالم میکنه
تمام امشب سهیل نفیسی گوش دادم و به تو و لحظه هایی که یه روزی به نظرم قشنگ بودند فکر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که همه چی کثافت بوده فقط توهم من تصویری از عشق ساخته بود
داشتم گریه میکردم که یه خروس با صدای گرفته از خونه همسایه شروع کرد به خوندن و از عجیب بودن این اتفاق تو ا ین ساعت شب گریه یادم رفت
خروس با محلی بود
نشستم زندگی ام را ازلحظه ای که یادم میاد تا الان مرور میکنم تا ببینم ایراد کار کجا بوده ولی واقعا ایرادی نه تو خلقتم نه تربیت نه شیوه زندگی ام نمیبینم
من از کودکی مجموعه ای از اضداد بودم که شاید فقط مادرم تا حدی تونست با تناقضاتم کناربیاد و دیگه هیچکس
آدم برفی هم که باشی
دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد...
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد
تا گرمت کند،تا آرامت کند.
مهم نیست آب شدن،نیست شدن
مهم آن آرامش است
حتی برای چند لحظه