دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

443

یکی غیرت داره

یکی محبت,

یکی هیچی نداره

442

بعد از مدتها

پشت تلفن

برای خواهر بزرگه دردل می کردم

تمام مدت ساکت بود

عجیب بود که مثل همیشه

نصیحت نمی کنه

از غرغر و ناله کردن خودم خسته شدم

چند لحظه ساکت شدم ببینم نظرش درباره حرفای من چیه

 پرسید 

این صفحه گوگل را چه جوری میشه بزرگ کرد

441

چه لطف بزرگی کردی

که امشب

زیر باران

ما را همراهی نکردی 

و خاطره ی ما

خط خطی نشد

440

پیراهن نگاهِ مرا مکش از پشت

که برمی گردم

و بی خیال ِعزیزهای مصری و یعقوب های چشم به راه

چنان به خود می فشارمت

که هفتاد و هفت سال تمام

باران ببارد و گندم درو کنیم...

439

بدهیمون را از این دنیا می گیریم

شک نکن 

438

هوای امروز خیلی دونفره بود

437

بزن قدش

حالا بیا این دست منو بزار سرجاش

.............

عشق می کنم وقتی دیوونه بازی های منو می فهمی

436

دیوار شبم شکسته از تو

از ظلمت شب نمی‌هراسم

انگار که زاده شده با من

عشقی که من از تو می‌شناسم

ابی

435

روزها را می شمرم

434

بارون پاییزی

433

در مهربانی نگاهت

ذوب می شود یخ احساسم

با تو

می توان آسود

در انتهای راهی که به بن بست رسیده است

و بالا رفت

از دیوار روزمرگی ها

و نترسید

از آنچه پشت دیوار است

432

از هر چی بدت میاد

سرت میاد

431

آفتاب از کدوم طرف در اومده مهربون شدی؟

هان نزدیک تولدت شده

این کارات حالمو بهم میزنه

430

نگاه می کنم

نمی بینم

چشم مرا هوای تو پر کرده

گوش می کنم

نمی شنوم

گوش مرا

صدای تو پر کرده

گوگوش

429

روزهای بهاری پاییز

428

سه شنبه 16 آبان 

427

احساس شهری بین راهی در من است
من در میانه ام ایستاده ام
میان آمدن
...
و رفتنت...

426

نمی خوام به روزایی برسم که وقتی پیش منی به فکر اونایی

یا وقتی من به فکر توام، پیشم نیستی

زن دوم

425

سه شنبه 9 آبان 91

مثل دوشنبه 9 آبان 90

با این تفاوت بزرگ

که تو بودی

و باران نبود

424

نمی دونم چرا بی دلیل به پاییز سال دیگه امیدوارم

423

souri souri souri

422

تو برای من

421

اگر من اشتباهتم

همیشه اشتباه کن

داریوش

420

نزاره شیطونی بکنی

419

بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بودند

418

سرمای خورده شده را هضم می کنم

417

نخواستن ,خواستنی ها

از این دنیا متنفرم

متنفر

416

فکر نمی کردم

باران

اینقدر نفرت انگیز بشه

415

که گره های کور را

باز کنه

414

نگاه خیره به سیل


413

شنیدن بدبختی یکی بدبخت تر از خودت 

412

همونجا که گم شدم

باید خودم را پیدا کنم

411

رو امواج دعاهامون

پارازیت انداختند