ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دیرم شده بود با عجله در حیاط را باز کردم و رفتم تو کوچه
صدای موتور شنیدم و مثل همیشه احساس خطر کردم نگاهش کردم از این موتور بزرگها بود و موتور سوار یه پسر جوون بود که شلوار سبز ارتشی پوشیده بود یا تی شرت مشکی
به خاظر موتورش و رنگ شلوارش نسبت بهش حساس شدم و زل زدم بهش اونم متوجه نگاهم شد و همین جوری که گاز می داد با نیشخند نگاه کرد ولی سرعتش زیاد بود و ندید که دارم بهش میگم کثافت عوضی