دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

218

دیروز از کنار هم رد شدیم

نه سلامی نه لبخندی

امروز خوشحال برای اولین سلامِ فارسی 

فردا ....


118

می گی یادمه اون شب برام گل آوردی

تو دلم می گم

نمی شد اون شب گندو یادم نندازی

117

بهت گفتم خوشحالم کردی ولی راستش این بود که ذوق مرگ شدم

109

به این امید,دیگه امیدی نیست

104

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

96

من

تو

انتظار

سکوت

تو شروع کردی

من تمامش می کنم


95

موش و پنیر و یک ماز پیچ در پیچ

91

روشن می مونم تا بدونی

برای نبودن با تو گفتم بای

نه برای رفتن

90

منو تا این حد خنگ تصور کردی یا واقعا بهتر از این نمی تونی دروغ بگی

79

نمی دونی تو که عاشـــــــــــــــــق نبودی چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها نشستند بی بهانه واسه هم قصه گفتند عاشقانه

چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون


هنــــــــــــوزم این آهنگو دوست دارم

67

امروز هوا بد جوری دو نفره بود

58

می خوام بهت بگم

کاش فیلم اون روزا را بسازی

تا اونجا که

ما بودیم و نقش جهان

تا اونجا که سکوت ما تو مسجد شاه هفت بار تکرار می شد 

تا جایی که هنوز از هشت بهشت هبوط نکرده بودیم

تا جایی که از رو ایوون عالی قاپو می پریدیم

تا اونجا که ستون های چهل ستون رو می شمردیم

تا اونجا که همه چی خوب بود

داستان ما همونجا تموم شد


57

باید ذخیره خاطرات خوبت زیاد باشه

تا در گند ترین لحظات زندگیت

یادآوریشون

سرگرمت کنه


47

هفت صبح,وقتی که نم نم بارون می اومد

دوستی که چند ماهی بود ازش بی خبر بودم

 بهم اس داد

از دلتنگی و بارون و خاطره ها و غصه ها نوشته بود

حتما خیلی دلش گرفته بود

باید بهش زنگ می زدم

 نزدم 

نباید اون حس رو ازش می گرفتم

37

بدنم کرخت شده.قلبم منجمد شده.مغزم خسته شد بس که تنهایی جور همه را کشید

27

خدایا تو دقیقا درباره ما چی فکر کردی؟! بسه دیگه.شوخی هم حدی داره

26

خیلی خنده داره اگه بعدا بخوام حسرت این روزا را بخورم.ای سگ بزنه به این زندگی که روز به روزش گند تر می شه

15

اما این حادثه برج و کبوتر قصه ی فاجعه دلبستگی شد