نگاهت
میگی دوباره که رفتی اونجا
احساس خاصی نداشتی
فقط مثل دفعه قبل نبود
منم همینو میخواستم بشنوم
که سعی کنم
احساس خاصی نداشته باشم
راست یا دروغش
چه اهمیتی داره
شک می کنم
نا امید میشم
هفته ها را می شمرم
به حماقتم می خندم
خاطرات مرور می کنم
می خندم
گریه می کنم
امیدوار میشم
دل می بندم
خسته میشم
منتظرم می مونم
فکر می کنم
به سرنوشت,
لعنت می فرستم
فاصله را اندازه می گیرم
با ندای درونم همدردی می کنم
دل تنگ میشم
دل تنگ میشم
دل تنگ میشم
برای تو,
برای عاشقانه ترین
غروب دنیا
این دوری هم میگذره
دوست دارم خیلی زیاد
عجول نباش