ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پدر پدرم و مادر مادرم مثل کارد و پنیر بودند
تا یادم میاد بیشتر وقتا که همدیگرو میدیدند دعواشون میشد
حداقلش این بود که چند تا نیش و کنایه بهم میزدند
نمیدونم ریشه این دعواها از کجا بود
از وقتی که پدر پدرم شوهر خواهر شوهر مادر مادرم. شده بود
یا از وقتی که پدر و مادرم عروسی کرده بودند
فرقی نمیکرد
به هر حال با هم بد بودند
و هر چیزی را بهانه میکردند برای نیش و کنایه و دعوا
وقتی پدر پدرم خونه مادر مادرم مهمون بود ماجرا خنده دار میشد
مادر مادرم که زن کدبانو و مهمان نوازی بود همین طور که مشغول مهمانداری و پذیرایی بود جر و بحثم میکرد و پدر پدرم که مرد شکمویی بود مثلا همه چیز را بی میل و رغبت میخورد
دو پنجم من به پدر پدرم و دو پنجم دیگه ام به مادر مادرم رفته
و وقتی این دو پنجم ها با هم دعواشون میشه غیر قابل تحمل میشم
اون یک پنجم دیگه به مادر پدرم رفته که یا داره خاطره تعریف میکنه و میخنده یا داره بقچه هاشو مرتب میکنه
یا خوابه
عزیزمممممم
چه بامزهههههههه:-D
کتاب آخرالزمان خانواده " تمدن بچه ننه " تالیف استاد علی اکبر خانجانی در اینترنت منتشر شده است.
------------------------
دانلود رایگان است.
راهکار؟
نداره