ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دیشب 4 ساعت خوابیدم صبح خوابالو رفتم مدرسه زنگ اول بیکار بودم و با همکارم حرف میزدم و از یکی دیگه از همکارا گلایه کردم و گفتم رفتارش عجیبه و اون روز از دست بچه ها عصبانی بود و اومده بود تو رفتر صندلیا را پرت میکرد
گفت حق داره اعصابش ناراحته
چند سال پیش شوهرش رفته با یه زن دیگه ازدواج کرده و این خبر نداشته تا خود اون خانم به این زنگ زده و گفته خبر داری من با شوهرت ازدواج کردم
خیلی ناراحت شدم و دلم براش سوخت و احساس همدردی کردم ولی گفتم هر کسی مشکل داره مگه من خودم کم مشکل دارم دلبل نمیشه بیام سر همکارا خالی کنم
زنگ دوم یه امتحان الکی گرفتم و زنگ سوم هم که بیکار بودم و رفتم بانک و همون مسیر دوست داشتنی همیشگی و عکاسی
بعد رفتم کوچه برلن خرید و یه بلوز گل گلی خوشگل خریدم که بزرگه و باید به خواهر جونم ببخشم
بعد رفتم لاله زار و دلم میخواست برم کافه مخصوص خودم ولی نرفتم
سوار اتوبوس شدم و رفتم بعد پل حافظ و از یه ساختمون قدیمی که قبلا نشون کرده بودم عکس گرفتم و بعد تاکسی سوار شدم و رفتم.پاساژ کفش بهارستان چکمه دیدم ولی نخریدم و بعد هم فروشگاه و خرید و بعدم خونه و بعدم .....
قسمت مهم امروزدقیقا این نقطه چینه که نمینویسم و بهش فکرم نمیکنم تا یادم بره
زندگی عجیبه
روز دهم
اون چه طرز نوشتنه خب؟؟؟؟؟ من که میمیرم از کنجکاوی
خودمم یادم نمیاد