دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1815

دیروز با گریه شروع شد به خرید عید رسید و با خونه تکونی تمام شد

امروز با بی حسی شروع شده و از چیزی ناراحت نیستم و فقط فکرم درگیر اینه که چه شالی به مانتوم میاد 

روز ششم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد