ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
واضحه که طاقت نیاوردم و 2 بار به تلگرام سر زدم
عکس عوض کرده بود ولی جوابی نداده بود
مطمئن تر شدم که وقت گذاشتن برای همچین آدمی اشتباهه
خواهرجونم که باهاش قهر بودم به تلفن خونه زنگ زد هم مثلا میخواست آشتی کنه هم احساس کردم میخواست ببینه من خونه ام یا بیرون که تلگرام نرفتم
مامانم زنگ زد و کلی جامو خالی کرد و سفارش گلهاشو کرد که بهشون آب بدم
خودم را تو آینه نگاه کردم وکلی قربون صدقه خوشگلیام رفتم
با گردو رفتیم خرید و برای مهمونی کت دامن اسپورت خریدم
عادت ندارم به صورت پسرا زل بزنم ولی امروز مرضم گرفته بود و چند نفرو سرکار گذاشتم
100 صفحه از کتاب عمو رو خوندم ولی فکر نکنم امشب تموم کنم
دو بار خوابیدم و کلی خوابهای عجیب دیدم
هزار بار توییتر رفتم
حمام رفتم و زیر دوش به خودم پیچیدم و اشک ریختم
کلی هم فکر کردم همه هم بی نتیجه
از هم بی نتیجه تر الگوریتمی بود که صبح برای دوست موندن برای خودم کشیدم و نمودار میگفت دوست بمونم ولی چند ساعت بعدش با یه پیام خیلی جدی همه چی را تمام کردم
بار دوم که رفتم تلگرام دیدم یکی از دوستام نوشته حتما من رفتم سفر که آنلاین نیستم و بهشون گفتم که نخیر تو خونه نشستم ولی نگفتم چه مرگمه
الانم میخوام تا قبل خواب کتاب بخونم و آهنگ گوش بدم
هر چیزی که ممکن بود باهاش پیام بدم یا بگیرم را بستم
فقط تلفن خونه مونده که میدونم آخرین و سخت ترین گزینه است که به فکر همه میرسه
اینحا مونده که احساساتم را بنویسم
و توییتر که کاملا ناشناس فقط میخونم
اگه طاقت بیارم میخوام 2 روز برای خودم باشم
از صبح که بیدار شدم تونستم یک رشته کاملا مناسب برای ارشد پیدا کنم
یک صبحانه مفصل و سالم خوردم
به آدمهای دوروبرم فکر کردم
برای دوست جونم دعا کردم که خدا از نکبتی که توش افتاده نجاتش بده
به دوست جدیدم فکر کردم و دیدم اونم گرفتاریها و حماقت های خودش را داره پس نباید به دل بگیرم اگه هم خیلی اصرار دارم ناراحت باشم میتونم به دوستی ادامه ندم ولی هنوز یادش میفتم دلم جمع میشه امیدوارم تا فردا کاملا با خودم کنار بیام
به خودم فکر کردم که ارزشم بالاتر از چیزیه که فکر میکنم
و به عشقم فکر کردم فقط فکر کردم و دنبال نتیجه نبودم
امروز باید کتابی که از عمو گرفتم را تموم کنم و اگه فرصت شد فردا یه دور دیگه بخونم
برای ارشد گتاب سفارش دادم و تا آخر هفته دستم میرسه و باید زودتر شروع کنم
صبح نیم ساعت پیاده روی
عصر بدنسازی سنگین
خسته بودم و هنوزکار دیگه ای نکردم
" راز همیشگی شدن همیشه از تو گفتنه"
دیروز رفتم باشگاه و 21 روز ورزش را شروع کردم
امروز خونه هستم و یوگا میکنم
برای یه سری کارهای دیگه برنامه ریزی کردم و با 21 روز پیش میبرم
روز اول