دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2378

دیشب برای مبارزه با سردرد که ابن چند روز امانمو بریده خیلی زود خوابیدم و نتیجش بیداریه الانه

چقدرم خواب دیدم


"من به اون کس که باید دل ببندم بسته ام

تو آخرین طبیبی که لحظه های آخر به داد من رسیدی"


اینم  عشقولانه نصف شبم

همه چی خوبه با اینکه هیچی خوب نیست!


"من کوله بار عشقو تا پای جان کشیدم"


یه غصه ای تو دلم بود که حالا شده قصه 

قشنگترین قصه عاشقانه دنیا


"توی دست بی امان خستگی عشقمون زنده بمونه نمیره"


نه دعا خوندم و نذر و نیاز 

نه از جذب و کائنات کمک خواستم

فقط مطمئن شدم  بدون تو نمیتونم زندگی کنم


"قبله گاه من باش واسه نیازم من میخوام دوباره به تو دل ببازم"


صبح باید برم پیاده روی 

هرجوریه باید بخوابم


"هدیه کن به چشمام یه نگاه تازه

یه شروع دبگه رسم و راه تازه"


دیگه به عاقبت فکر نمیکنم 

میدونم دنیا ما دو تا را برای هم آفریده

حتی دور حتی جدا

نظرات 1 + ارسال نظر
Reza یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 09:46 ق.ظ http://rezacplus.blogsky.com

بهتر بشی

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد