دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2371

صبح با خوشحالی رفتم برای صبحونه سنگک تازه بگیرم

تا بیاد نوبتم بشه داشتم فکر میکردم از سوپری خامه و مربا هم بگیرم یا نه برم با خیار و گوجه بخورم

نون داغ بود و گذاشتم رو توری  پیشخوان نونوایی و یهو دیدم  دو تا سوسک زشت و سیاه زیر توری آویزونند

الان نون را گذاشتم تو سفره و نشستم جلوش انگاردیگه  تا آخر عمرم نمیتونم چیزی بخورم

نظرات 1 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 06:29 ق.ظ http://m-z2016.blogsky.com/

خخخ احس کردی داری سوسک میخوری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد