ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
فرض را میزارم که تو نمیای و تموم
شاید وقتی دیگر
اینا را خیلی جدی نوشتم و مثلا ناراحت نیستم ولی حسم موقع نوشتن مثل یه دختر بچه 4 ساله بود که دمر خوابیده و پاهاشو میکوبه زمین و گریه میکنه وفریاد میزنه و میگه چرا ؟
آره واقعا چرا؟
خب کلی اینجا ناله کردم و زار زدم و خدا شنید و پاکش کردم
دیگه آروم میشم هر چند خیلی سخته