دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2413

امروز سال پدرم بود

از صبح لحظه به لحظه به یادش افتادم 

تا الان که مامان گفت فردا نمیخواد بریم بهشت زهرا هر کدومتون یه جوری گرفتارید 

تلفن را که قطع کردم از تصور تنهایی پدرم بغضم ترکید

هر سال از روزای آخر شهریور دلم از یادآوری آخرین روزها می ترکید ولی امسال تا الان مقاومت کرده بودم

پدرم  مهربان و محترم ترین مردی بود که دیدم 

داغش همیشه تازه است 

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:47 ب.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

عزیز دلم ❤
روحش شاد و یادش تا ابد گرامی...
بااحترام فراوان❤

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد