ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
از هفته ی پیش با دوستام تصمیم گرفتیم دورهمی بزاریم
یکی گفت هفته ی دیگه من نیستم منم الکی گفتم هفته ی بعدش هم من نیستم
چون تولدمه و هم اونا مجبور میشن کادو بیارند هم من کیک و هم حوصله ی چند تا تولد بازی ندارم و این یکی را خواستم حذف کنم
خلاصه اون دوستی که گفته بود این هفته نیست چند روز بعد اعلام کرد که هست حالا بحث سر پنج شنبه یا جمعه بود که زود به نتیجه رسید و افتاد جمعه یعنی امروز
5 نفر بیشتر نیستیم ولی در دو روز گذشته فقط یکی یکی اعلام کردیم که میایم و یکی هم این وسط گفته مریض شده و شاید نیاد و من پرسیدم کجا بریم و یکی دیگه گفته بریم کبابی شمرون غذاش خوبه ولی نمیشه طولانی نشست و من رفتم تو فکر که قراره بریم بخوریم یا همدیگرو ببینیم و با هم گپ بزنیم
و منی که کباب خور هم نیستم به کبابی شمرون چه و یاد قرار دفعه پیش افتادم که رفتیم یه باغ تو فرحزاد
من زرشک پلو مرغ خوردم و اونا شیشلیک یا یه چیزی شبیه این
از بس گوشت قرمز دوست ندارم به غذاها هم توجه ندارم
موقع حساب کتاب کل مبلغ بر تعداد تقسیم شد و من کلی هزینه اضافه بر شکمم دادم و اونا هم به روی مبارک نیاوردند که تو نمیخواد اینقدر پول بدی
بعد این فکرها بازم در جواب کبابی شمرون سکوت کردم و نظری ندادم
یکی دیگه گفت بیاید خونه ی ما و غذا را از بیرون میگیریم و من تعارف الکی کردم و گفتم به زحمت میفتی ولی بقیه هیچ حرفی نزدند
و الان که ساعت داره 8 صبح جمعه میشه یکی دیگه نوشته چون اون یکی مریضه و نمیاد ما هم دورهمی را بزاریم برای بعد و به این ترتیب پرونده ی این دورهمی زوری و مسخره را بسته و امیدوارم نظر قطعی بقیه هم همین باشه و بتونم این جمعه ی بارونی سرد را مثل بقیه جمعه ها به تنهایی و آرامش کنار بخاری خونه ام بگذرونم