دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2463

پاییزام همیشه تنهایی و با افسردگی میگذشت به جز پاییز ...که یه تیکه ابر ماجرایی درست کرد شاعرانه عاشقانه الاغانه عوقانه که با هر دعوا درکی بود با بلاک اندر بلاک ختم به خیر شد یا بهتره بگم ختم به خاک تو سرت برو به جهنم 

ولی بهارا 

نگم از بهار که از اسفند  میرم رو هوا و اواخر اردیبهشت با تیر باید بزنندم تا آدم بشم و برگردم به زندگی که البته 22 ساله تو یه مورد آدم نشدم که نشدم 

بعضی بهارا خیلی مفیده 

 پارسال دیوانه وار کار کردم  کتاب خوندم  فیلم دیدم و نوشتم 

ولی بعضی وقتا حنی کلاغ هم میتونه ازم دل ببره 

 خود کلاغ بی خبره ولی من که میدونم گرمای خرداد که بهم بخوره تمام حس و حالم  بخار میشه میره تا  با اولین بارون اسفند بعدی برگرده

خلاصه که اسفند داره میاد و همونطور که پاییز امسال فرصت افسردگی نبود و فقط از زیباییش لذت بردم بهار هم وقتی برای عاشقیت یا هر کار دیگه نیست و فقط میتونم دلخوش باشم به جوانه زدن درختای روبروی مدرسه و نگاه کردن به پیرمردای دل زنده که با رویای تور کردن یه دختر جوون دور میدون پیاده روی میکنند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد