ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
با اینکه همه چی خوبه ولی به خاطر مشکل جدیدی که پیش اومده روزای خوبی ندارم و خیلی سخت می گذره
سختی که هیچکس ازش خبر نداره و از درون روزی هزاربار می میرم
بارها خودمو توی قبر تصور کردم طبقه دوم قبر پدرم و برای خودم اشک ریختم و خیرات دادم
یا خوب میشم یا با همین غصه می میرم
انشالا به زودی و به خوبی ختم به خیر میشه و ارامش نصیبت میشه
مرسی
سلام.
چی بگم والا. دعای الکی بکنم؟ کلیشه ای حرف بزنم و برات آرزو کنم که مشکلت برطرف بشه؟!
خسته شدم از این حرفای کلیشه ای.
اما حداقل می تونم خواننده ی خوب وبلاگتون باشم. می تونم درددل هاتون رو گوش کنم. مثل یک دوست که کنارتون نشسته و به حرفاتون در عمق جان گوش میده.
امیدوارم اینجا چنین حسی بهتون بده.
اولین باره با وبلاگتون آشنا میشم. معمولا دوست دارم شب ها بنشینم و وبلاگ بخونم. زمانی که چراغ ها خاموشه و همه خواب هستند.
گاهی مادرم کنارم می نشینه و همراه با من وبلاگ ها رو می خونه. عینک می زنه و کنار کامپیوتر می نشینه و من براش می خونم. گاهی هم خودش می نشینه روی صندلی و می خونه.
فعلا بای.
به مامانتون سلام برسونید.
خدا مرگم بده خواهر چی شده؟
خدا نکنه