ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
اگه امشب می مردم
فردا صبح مدرسه نمی رفتم بچه ها کلی ذوق می کردند
از مدرسه باهام تماس می گرفتند ولی گوشیم خاموش بود چون شارژ نشده بود
از اینکه بی خبر غیبت کردم تعجب می کردند و تو دلشون 4 تا فحش هم می دادند که دوباره این هفته هم مجبورند بچه ها را نگه دارند
ظهر هم یادشون می رفت که من اصلا وجود داشتم
مدرسه شیفت عصر حتی باهام تماس هم نمی گرفتند زنگ اول بچه ها را می بردند نماز زنگ های بعدی هم ناظم می رفت بالا سرشون و تو دلش بهم فحش می داد که اینقدر بیشعورم که حتی یه خبر نمیدم
تا شب حتی گردو هم بهم زنگ نمی زد
دوستام هم از نبودنم تو تلگرام واتساپ تعجب نمی کردند و میذاشتن به حساب مشغله
مامانم هم حواسش به اومدن خاله از کربلاست و میدونه من مشغولم و زنگ نمی زد
تا فردا شب که شاید گردو زنگ می زد که بگه میاد اینجا ولی گوشی من خاموشه
زنگ میزد به خاله اش تا از من خبر بگیره و خواهرم میگفت خبری نداره
زنگ میزد خونه جواب نمیدادم
میومد بالا زنگ درو می زد
میرفت کلید را میاورد و درو باز می کرد
آروم رو تخت خوابیده بودم
انگار هیچ وقت زنده نبودم
توی تنهایی مردن چقدر بده... بهش فکر کردم و اشکم در اومد
جدی نگیر