دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2904

مامانم و بقیه خانم های فامیل همیشه یه عالم حرف دارند که به یکی گفتند و به یکی دیگه نگفتند و همه باید حواسشون باشه چیو به کی بگند به کی نگند و البته مامانم و بقیه خانم های فامیل که دغدغه ی دیگه ای ندارند و دائم حرفها را پای تلفن برای هم تکرار می کنند فراموش نمی کنند ولی من که کلا از دایره ی اونا خارجم همیشه یادم میره کی چیو می دونه کی چیو نمی دونه و برای همین از تلفنی حرف زدن با خاله عمه هام وحشت دارم و از ترس اینکه دست گل به آب ندم بیشتر شنونده ام تا گوینده و البته یکی از عمه و خاله هام  زرنگ هستند و از گیجی من سواستفاده می کنند و برای اینکه از بعضی اسرار سر در بیارند به من زنگ می زنند تا از زیر زبونم حرف بکشند و منم بعد هر تماس وحشت زده به مامانم زنگ می زنم و میگم چیو گفتم چیو نگفتم

خب چرا اینجوری می کنید یا بگید یا نگید 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد