ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تازه الان یادم اومده نصف شب خواهرم و داماد از سفر برگشتن از پنجره دیدمشون و یادم اومد صبح تی وی روشن کردم والیبال دیدم ست اول را ایران برده بود دوباره خوابم برد دو باره بیدار شدم نتیجه را دیدم ولی یادم نیست دفعه بعد با صدای یه آخوند بیدار شدم والیبال تموم شده بوده این وسطا خواب پدر شوهر مادر شوهر سابق هم دیدم
وقتی می خوابم مغزم از دایره ی گردون خارج میشه فقط این دست و پاهام یه حرکتایی میزنند
فردا قراره خیلی تنها باشم همه رفتن این طرف و اون طرف و من موندم و یک جمعه ی کرونایی که خیلی جاها بسته است
فکر می کنم با یه دوست قرار بذارم
می تونم برم خونه میم یاد خونه بهم ریخته اش میفتم عصبی میشم
می تونم با سین شام برم بیرون ولی خاطره ی بیخود آخرین رستوران حالمو بهم میزنه یه کرم سبز وسط بشقاب سالاد یه کافه لاکچری
خب به پ میگم بیاد اینجا یادم میفته دفعه پیش بی اجازه رفت سر یخچال و کابینتم و درسته از راحت بودنش خوشم اومد ولی می ترسم این دفعه کشوهامو زیر و رو کنه
با الف برم پل طبیعت .نه .همش می خواد ناله کنه
خودم تنهایی برم شربتخانه اون خونه قدیمی .نمیشه با میم قرار بود بریم و تنهایی برم قهرمون شدیدتر میشه
یهو دلم تیر میکشه علائم پر پر شدنه اینکه حوصله هیچکس هم ندارم دلیلش همینه
اگه فردا پر پر باشم دیگه ددر نمی خوام