دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

142

یکی تو فامیلمون هست که سالهاست ازم دلخوره و هیچ وقت پیش نیومده این دلخوری تقریبا بی دلیل بر طرف بشه

حالا هیچ ارتباطی نیست. نه رفت و آمدی, نه تلفنی نه اس ام اس , اصلا ما شماره همو نداریم, نه ایمیلی چون اون موقع که قهر کردیم از این قرتی بازیا نبود و نه حتی دیدار تو مهمونی های فامیل که توضیح دلیلش طولانیه 

تازگیا زیاد میاد تو خوابم.می دونم زندس و به شکل احمقانه ای میزارم به حساب اینکه بهم فکر می کنه

منم سعی می کنم بهش فکر کنم تا شاید برم تو خوابش

تو فکرم بهش می گم

الاغ تو اگه..... اول از خودم می پرسیدی

احمق من اگه ...... که اونجوری نمی گفتم

دیوونه اون اگه .....................................

نفهم ما اگه ...... .................................

و هر روز این دیالوگ را با دقت هر چه تمام تر تکرار می کنم تا روحم حفظ بشه و شب که رفت گشت و گذار, اون طرفی هم بره و اینا را تقدیمش کنه تا این دفعه با دلیل ازم دلخور بشه

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر کاغذی یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام
جالبه...راستش منم وقتی خوابه کسیو میبینم فکر میکنم بیادمه...
منم همین فکرارو می کنم...
خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی منتظرتماااا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد