دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

278

مرداب از رود پرسید :
چه کردی که انقدر زلالی ؟
رود گفت گذشتم

نظرات 3 + ارسال نظر
مهران دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ق.ظ http://haledel.blogsky.com/

ای قربون گذشت اگر گذشته نبود چی میشد
باید گذشت
اره

آره باید بگذریم مهران عزیز

مهسا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ http://fekreajib.blogsky.com

راکد که باشیم... مردابیم...
گند میزنیم به هیکلمون تا شاید یه نیلوفر سبز بشه از ما...
ولی مردابیم...
وقتی میگذریم...
خودمونیم.. شفاف...

سیتاک پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ق.ظ http://sitaak.blogsky.com/

رود شاید دروغ گفته باشد ...
چون خودش به مرادب می ریزد !


مطالبتان ناب و زیباست .
ممنون از اشتراک این زیبایها با دیدگان جستجو گر ما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد