دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

90

در این یک سال و چند ماه و چند روز هیچ چیز به اندازه رفتن به محله قدیمی ویرانگر نبود

هنوز نسبت به اونجا حس مالکیت دارم 

ازفروشگاه بزرگی که ساخته شده متنفرم چون بی اجازه من اونجا سبز شده 

خاطرات ریز و درشت چند سال زندگی در اون محله دلتنگم میکنه 

روزهای سیاه و بلاتکلیفی 

پاییز اون محله را دوست داشتم

لانه کلاغ روی چنار بلند

درخت خرمالوی  باغچه

شهر کتاب 

حوض فیروزه ای وسط میدون 

کودکی گردو

 وتنهایی من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد