عمه لیلا میگفت مسلمون ماهی یک بار گوشت میخوره
عمه لیلا از سمی وجترین چیزی نمیدونست
عمه لیلا 90 سال عمر کرد
من رازی را پنهان نکرده ام
قلبم کتابی است
که خواندنش برای تو آسان است
من همواره تاریخ قلبم را می نگارم
از روزی که در آن
به تو عاشق شدم
نزار قبانی
مامان با یک چمدان آویشن و گل محمدی و چندال کوهی اومد
این آرامش راحت بدست نیومد
به نون شبش محتاجه
پول قرض میکنه میره ترکیه
تا حسرت بخوره
چرا اونجا بهتر از ایرانه
چرا پیشرفت کرده
چرا ما مثل ترکها شعور و فرهنگ نداریم
عزیزم به خودت بیشتر دقت کن
جواب را پیدا میکنی
اگه مخملباف بگه که داستان حوض سلطانش واقعی بوده یا نتیجه افکار انقلابیش
تکلیف من با شاه و انقلاب و بقیه ماجراها معلوم میشه
در بندر تهران
به غروبهای بی تو
به کشتی ها نفتکش ها
نگاه میکنم
موجها لبالب
پیش می آیند
تا میدان آزادی و باز میگردند
کاش مرغان مهرآباد مرا بر بال خود میبردند هرکجا
رها میکردند
در بندر تهران
بمرانی
من و تو و زمین
حضوری اتفاقی
خطوط خالی از خمیم و بی تلاقی
پر از شنیدنی ترین
ترانه هاییم
ببین اسیر این سکوت بد صداییم
چارتار
رودخونه ای که کنارش سیب بود
اگه به خاطر کسی از بستنی خوردن بگذرم حتما دوستش دارم
اگه از خوردن فست فود بگذرم یقینا خیلی دوستش دارم
و اگه از سفر بگذرم بدون شک عاشقشم
خاطره ای از مورد آخر ندارم
میگفت از خیلی نظرا با هم تفاهم داریم
میخواست درباره ازدواج حرف بزنیم
گفتم من برای آینده ام خیلی برنامه دارم و فعلا اصلا به ازدواج فکر نمیکنم
چند ماه بعد ازدواج کردم و هیچ وقت نتونستم بهش بگم سرنوشت را کسی نخونده
سالها جواب سلامم را نداد و تمام این سالها بی حوصله تر از این بودم که اهمیت بدم
دو تا پسرش را همراهش آورده بود
بچه ها مثل خودش کم حرف و خجالتی هستند و از کنار پدرشون تکون نمیخورند
نمیدونم اون بهتر برای پسراش مادری میکنه یا من برای دخترم پدری
دلم میخواد همین جا سر کلاس رژ بزنم
امروز هر چی بدنم خسته و بیحال بود
مغزم شارژ بود و فکر کرد فکر کرد فکر کرد
به هیچ نتیجه ای هم نرسید
-چه قشنگه
-دره ستارگان قشمه
-چه فیلمیه
-امروز تیزرشو دیدم
-بریم؟
-الان گرمه ولی ارزون تره ماه رمضون که خیلی ارزون میشه
-کجا را میگی
-قشم دیگه
-مامانٍ من , من سینما را میگم
آهنگ متوسط استفاده از کلمه به جهنم در مکالمات ذهنم رو به افزایش است
نیمه گمشده را میتوان به سه دسته اصلی تقسیم کرد.
کارما، همراه و دو قلو.
نیمه گمشده کارما به زندگی ما میآید تا کمکمان کند مشکلی را حل کنیم یا ما به او کمک کنیم مشکلی را حل کند.
نیمه گمشده کارما ممکن است همکار، یک دوست نزدیک یا یکی ازاعضای خانواده ما باشد.
نیمه گمشده کارما ممکن است حتی حیوان خانگی ما باشد که ارتباطی روحانی با او برقرار کردهایم.
نیمه گمشده کارما یکی از متداولترین نوع روابط است و می توان در طول زندگی چندین مورد از آن را داشته باشیم.
بین دو شریک کارما معمولاً هیچ رابطه جنسی وجود ندارد.
نیمه گمشده همراه کسی است که برای صمیمیت و بچهدار شدن به زندگی ما پا میگذارد.
این نیمه گمشده کسی است که در نهایت یا با او ازدواج میکنیم و یا تا پایان عمر یک رابطه معنوی با او داریم.
اما نیمه گمشده همراه قرار نیست که تا پایان عمر کنار ما باشد و احتمال طلاق وجود دارد.
حتی اگر ما و نیمه همراهمان از هم جدا شویم، او هیچوقت به طور کامل از زندگی ما بیرون نخواهد رفت.
سومین گروه نیمه دوقلو است که بیشترین هواخواه را دارد.
ما نیمه دوقلویمان را طوری تشخیص میدهیم که انگار او را همه عمر میشناختهایم.
نیمه دوقلو همتای الهی ماست.
روح همتای دوقلو منعکسکننده روح ماست، آن را شناخته و با آن پیوند میخورد.
هیچکس نمیتواند ما را از همراه دوقلویمان جدا کند.
مهمترین و متداولترین عامل پیوند نخوردن با نیمه دوقلو در یک زمان این واقعیت است که هر دو طرف یا یکی از آنها در یک رابطه متعهد هستند.
اما اگر زمان مناسب باشد و هر دو طرف قوی باشند، رابطه با نیمه دوقلو شکل خواهد گرفت.
مهم نیست که کدام دسته از این نیمههای گمشده وارد زندگی ما میشوند، مساله مهم این است که هرکدام از آنها به دلیلی میآیند و هیچیک مهمتر از دیگری نیست زیرا همه آنها باعث میشوند بتوانیم خودِ والاترمان را پیدا کنیم.
همه ما در زندگی ماموریتی داریم و این به خودمان بستگی دارد که آن ماموریت را پیدا کنیم. نیمه گمشده ما میتواند برای رسیدن به آن کمکمان کند.
از نقش جهان خاطرات عاشقانه داشته باشی
روبروی عالی قاپو چهارزانو بشینی و سیب گازبزنی
یادم رفته چه روزی بود
میدونم بین 10 تا 15 اردیبهشت بود
شاید چند سال دیگه فقط یادم بمونه که اردیبهشت بود
و چند سال بعد فقط بهاریادآور خاطراتم باشه
و چند سال بعد....
آیا 1400 را میبینم؟
عروسیمون بود
آدمها همونا بودند
بزرگتر
پیرتر
مهربونتر
ولی من تغییر کرده بودم
خوشحال بودم
میخندیدم
تو رو دوست داشتم
اولین تصویری که از شب تهران یادمه
یه مغازه است
که چراغ گازی پایه دار جلوشه
نزدیک جاده قدیم
حتما اتوبان را نساخته بودند
شاید تو هیلمن بودیم
شایدم ژیان
آخرین تصویری هم که ازشب تهران یادمه
یه مغازه است
که دیگه چراغ پایه دار جلوش نیست
پایین میدون حسن آباد
تو اتوبوس اصفهان بودم