ای یار من ای یار من
ای دلبرو دلدار من
ای محرم و غمخوار من
ای دین و ای ایمان من
خوش می روی در جان من
ای درد تو درمان من
هایده
دیگه حتی لیاقت نداری اسمم را بیاری
امروز میتونست روز بدی باشه ولی اجازه ندادم و همه چی خوب پیش رفت
بعد رفتن گردو یک اتفاق ساده شهید ثالث را دیدم
خیلی خوب بود دوباره حتما میبینم
گردو برگشته و از اینکه پیش خودمه خوشحالم
روز سوم روزه
روز سیزدهم
از صبح فقط استراحت کردم و خستگی هفته پیش حسابی در رفت و چه هفته عجیبی بود
دیگه باید پاشم چند تا کار مفید بکنم
روز سیزدهم
میخوام دیوونه باشم
اصن اونی که هیچی ندونه باشم
اما تا دنیا دنیاست
باهات اونی که می مونه باشم
سینا حجازی
جان دلم
بی خواب که بودم فریدون فروغی هم گوش میدم که پاک خواب از سرم بپره
"دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری "
و این منم زنی عاشق در آستانه بهار
خودت باش
یاد گرفتم هرکجا هستم و تو هر شرایطی از طبیعت و دیدنی های اطرافم لذت ببرم
یکی از آرزوهام این بود که تا گاوخونی پیاده دنبال زاینده رود برم
میترسم اینقدر نرم که دیگه نه زاینده رودی باشه نه گاوخونی
صبح تا ظهر که دل درد داشتم خیلی سخت گذشت ولی بقیه روز عالی بود
دیدن اولین شکوفه
هوای بهاری ظهر
گپ زدن هر چند کوتاه با عشقم
دیدن یه خانه قاجاری
چارسو و خوشحالی گردو
شنیدن صدای یه دوست خیلی عزیز
خیلی کوچولو هم منفی بافی و غصه خوردن که زودی تموم میشه
خدایا متشکرم
روز دوم روزه و روز دوازدهم
چرا این دوری پایان نداره
شهرداری یه کار اداری دارم
آقایون تشریف بردند ناهار و نماز
نشستم تو محوطه آفتاب عالیه باد تندی میاد یه دم جنبونک نشسته لب نیمکت
دلم میخواد تا شب اینجا بشینم
گزارش فوتبال دیروز زنگ ورزش و فوتبال پرسپولیس را دارند میدن
خانم امیر حسین یه گل زد آقا ورزش قبول نکرد بعدش ما سه تا بهشون زدیم.
خانم ما دو تا یار کمتر داشتیم بعد هی میگن میلاد اینا باختن
خانم بیرانوند تو دروازه دستاشو باز کرده بود اینجوری و...
...
منم چقدر حال ندارم حرفاشون را گوش بدم و لبخند بزنم و هیجان زده بشم
یه خانم فمینیست نوشته بود جرا خانمهای ایرانی پریود که.میشن میگن مریض شدم
خب الان من با این دل درد که دارم به خودم میپیچم سالمم؟
تازه با این وضع باید مدرسه هم برم میشه هم نرم
برم نرم برم نرم
میرم
روز دوازدهم
برای اینکه فکرم مشغول باشه یه فیلم خوب دیدم
نگران وضعیت روحی گردو هستم و کاری نمیتونم بکنم
روز یازدهم
زمستون میره و رو سیاهیش می مونه به زغال
مامان میگه به خواب بد فکرنکن و برای کسی تعریف نکن
حالا که این کابوس تمام شده دیگه بهش فکر هم نمیکنم
کاش گردو هم بتونه زود فراموش کنه
هیچکس اندازه من تو را بلد نیست
به هیچ چیز ناراحت کننده فکر نکردم
با اینکه دارم پریود میشم خوش اخلاقم
بدون اینکه به گذشته و آینده فکر کنم امروز را گذروندم
چیزایی که بی دلیل خراب شده را دارم یواش یواش مرمت میکنم
ذوق زده ام و هر وقت یادم میفته کلی خدا را شکر میکنم که صدامو شنید و از سیاهی مطلق نجاتم داد
10 روز روزه افکار منفی گرفتم و با 21 روز ادامه میدم
روز یازدهم_روز اول روزه
دوست دارم
این دو سه روز به ظاهر خوبم و هیچ نشونه ای از ناراحتی ندارم ولی با چند ثانیه فکر کردن یا حرف زدن بغضم میترکه و اشک میریزم
روز دهم
زمان انقلاب 8 ساله بوده جنگ که شروع میشه کلاس چهارم بوده
سال موشک بارونی به خاطر دو سال مردودی کلاس دوم دبیرستان بوده یعنی هم سن و همکلاس امیرمحمد گلکار
پسر عموش و همبازیش اسیر میشه هم محلیش شهید میشه
با بدبختی دیپلم میگیره و میره سربازی و بعد سربازی میچسبه به درس و دانشگاه قبول میشه هم زمان تو یه شغل دولتی استخدام میشه
درس و کار و ادامه تحصیل و ازدواج و بچه داری و طلاق
یه عمر دویده و حالا فکر میکنه هیچی از زندگی نفهمیده و وقتش شده که سهم خودشو از زندکی بگیره با خوشگذرونی و الکی خوشی و دود و مستی
امیر محمد گلکار را نمیدونم کجاست و چه میکنه ولی هم نسلهاش دیگه شباهتی به خودشون ندارند
امروز برای اینکه به هیچی فکر نکنم با اشتیاق فراوان 30 تا دیکته و 30 تا امتحان فارسی را در عرض 3 ساعت صحیح کردم حتی حاضر بودم برگه های همکارام هم بگیرم صحیح کنم
تو توییتر یکی نوشته بارسا و اتلتیکومادرید بازی دارند
اصلا نمیدونم مال چه کشوری هستند و تا حالا هیچ علاقه ای به دیدن فوتبال باشگاهی خارجی نداشتم ولی دارم فکر میکنم چرا که نه
شاید سرگرمم کنه باید امتحان کنم
روز نهم
روزی که باد بهاری را حس کنم و حوصله پیاده روی داشته باشم مثل امروز
حتما روز خوبیه
شاید وسط همون پیاده روی زیر عینک آفتابی اشک بریزم شاید بیام خونه و از دیدن عکس پروفایل گردو هق هق هم کنم ولی حس بهار که بره زیر پوستم حالم خوب میشه
روز نهم
پسره داره تو اینستا زیر پست من مخ میزنه
سابقه اش دستمه و میدونم کافیه بهش بگی سلام
دختره متاهله و یه بچه داره ولی صفحه اش قفله و پسره نمیتونه ببینه
منتظرم ببینم کی به بهانه ارسال فیلم کارشون به تلگرام میکشه و صفحه منو خلوت کنند
تو این شهر بیشتر از آدمها,ساختمونهای قدیمی آشنا سراغ دازم و هر وقت از کنارشون رد میشم کلی با هم حال و احوال میکنیم
هنوزم صحنه های اون شب جلو چشمم میاد و قلبم مچاله میشه
میدونم هرگز نمیتونم فراموش کنم و ببخشم
ولی در کل خیلی آرومتر شدم
هر وقت حوصله کنم و کف دستامو بگیرم جلو آفتاب تا ویتامین و انرژی بگیرم مثل امروز حتما روز خوبیه
روز هشتم
اون چند روزی که تو پلاسکو دنبال آتشنشان ها میگشتند آهنگ بهت قول میدم محسن یگانه را گوش میدادم
چند روز پیش هم آهنگ پیشواز یکی که اصلا ازش خوشم نمیاد همین بود
خلاصه آهنگ به این قشنگی به کل برام نفرت انگیز شد