ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نمیدونم رو چه اساسی ولی مشخص شده بود که ما خواهر و برادریم
من از خوشحالی دیوونه شده بودم از فکر اینکه دیگه ازم دور نمیشی
با هم رفتیم تو یه پاساژ تو خرید بکنی
دستتم را دور دستت حلقه کرده بودم و صورتت را بوس میکردم
فامیل و دوست و آشنا را میدیدم و با ذوق تو رو بهشون معرفی میکردم
خواب خوبی بود حالم را خوب کرد