دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2431

صبح زود رفتم رانندگی 

یه قسمتی از مسیر برگشت را پیاده اومدم 

 نیم ساعتی رفتم اینستاگرام  الانم دارم از بی خوابی بیهوش میشم.صبح ساعت سه و نیم بیدار شدم و دیگه نخوابیدمِ

8:30

تا 10.30 خوابیدم بعد هم کلی گریه کردم و فکر کردم گمشده ام را چه جوری پیدا کنم 

روزهای سختی میگذره

دیگه برم به کارام برسم

11:09

تا الان که افتضاح 

از حالا به بعد ببینم چه میکنم

16:02

همچنان هیچ کاری نمیکنم

دارم به تهرانگردی فکر میکنم 

بعد سفر شاید تنها چیزی باشه که حالمو خوب میکنه

17:15

اوضاع داره بهتر میشه 

18:44

بالاخره جزوه 2 تا درسو نوشتم 

21:35

روز پانزدهم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد