ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
اینکه مامانم حتی از مشکلات همکارهای خواهرام خبر داره و ریز به ریز تعریف می کنه ولی هر روز از من می پرسه تو چرا نرفتی مدرسه و من باید جواب بدم که مامان گفتم که فلان روز باید برم و دوباره از اول ... دیگه عادی شده
قبلا می ترسیدم و فکر می کردم آلزایمر مامان شدید شده تا کم کم حساس شدم به ماجرا و دیدم مامان فقط حرف های منو فراموش می کنه چون گوش نمیده و شاید حق داره چون من بی حوصله و به زور تعریف می کنم و شاید بی حوصله تعریف می کنم چون می دونم گوش نمیده یا هر چی
فقط می دونم مامان آلزایمر نداره