دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2727

دیشب تا دیر وقت بیدار بودم و صبح با دل درد و حال بد پریودی بیدار شدم خبرها را خوندم و به خاطر برنامه شهریور مدارس گیج و پریشون شدم ۶ روز در هر هفته دو شیفت با گرما و کرونا و ماسک و الکل حتما غیر قابل تحمله فکر اینکه  عشق جان هم همون موقع بیاد و نتونم برنامه هامو هماهنگ کنم بیشتر از همه اذیتم می کنه از شدت استرس قلبم می خواد از سینه بزنه بیرون بهش پیام میدم  حرف می زنیم یکمی آروم میشم میگه ممکنه سفرش دیرتر باشه هم خوبه هم خیلی بد و دوباره پریشون میشم دیگه بریدم چطور چند ماه دیگه تحمل کنم  

تو خونه راه میرم و فکر می کنم و  ذهنم را میارم رو کاغذ 

 به خواهرم زنگ می زنم درباره مدرسه کلی غر می زنیم

گردو پیام میده مامان من دیرتر میام میگم باشه و با خودم فکر می کنم کیک را عصر می پزم و شام هم لازانیا و بعد شام تولد می گیریم 

از تو کتابخونه یک کتاب نخونده بر می دارم بخونم حالم عوض بشه جستارهایی در باب عشق چند خط اول را که می خونم یادم میفته صوتیش را گوش دادم کتاب را پرت می کنم کنار میرم  جهان با من برقص را ببینم اولش حالت تهوع می گیرم بس که فیک و چرنده پاکت چیپسی که از دیشب نصفه مونده بود را تو سبد قایم کرده بودم که جلو چشمم نباشه ولی فکرم که پیششه میارم و بقیه اش را می خورم بقیه فیلم از چرت و پرت بودنش خنده ام می گیره و همش می زنم بره جلو  

پستچی زنگ می زنه روسری که سفارش داده بودم آورده تند تند از تو کیفم پول در میارم مامان دفعه پیش می گفت ما هر وقت برامون نامه میومد به پستچی پول می دادیم  میرم پایین از اول کرونا تا الان هر هفته در ساختمون ما بوده ولی همیشه زنگ اول را می زد و تا حالا ندیده بودمش در را که باز می کنم  فقط برق دو تا چشم سبز را می بینم 

خواهرم همیشه به شوخی به مامان  میگه پات درد نمی کنه بریم دکتر شاهرضایی و مامان هم میگه نه منم میگم من می تونم یه بهانه ای جور کنم بیا با هم بریم و پررو پررو جلو مامان می خندیم 

 عجیبه تا حالا درباره پستچی حرفی نزده بود چشمهای پستچی که ازچشمهای دکتر قشنگتره یادم باشه بهش بگم  گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد و مسخره بازی در بیاریم 

روسری را با ذوق باز می کنم و میرم سر کمد رنگ مانتوم با رنگ روسری ست نیست پیش خودم میگم اشکال نداره با یه چیز دیگه ست می کنم و روسری را سرم می کنه واویلا چقدر بهم نمیاد و قیافه ام مثل ... میشه 

روسری را پرت می کنم کنار بقیه فیلم را پلی می کنم  گردو زنگ می زنه _مامان من امشب دیرتر بیام عیب داره _ نه چی شده _ با بابا می خوام برم بیرون _کجا می خوای بری_گفت شب تولدته شام بریم بیرون_نه برو ما تولدو فردا میگیریم 

بقیه فیلم را می بینم به فضاش عادت کردم دیگه چرند تر از زندگی من که نیست  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد