دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2844

با یه پیرمرد عرب بازی کردم کریم جاسم که فقط بلد بود مهره هاشو بدو بدو جمع کنه تو خونه و مسخره ترین بازی را می کرد دست دوم اینقدر الکی مهرشو زدم تا دبوانه بشه و برام هم مهم نبود ببازم 

الان باید تو راه مدرسه می بودم و دارم مقاومت می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد