دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

ترم آخر بودم با یکی از بچه های صنعتی قرار داشتم هر دو خوابگاهی بودیم موبایل هم که نبود دل درد پریودی داشتم یادمه تو یه وضعیتی که دل دردم کمتر بشه نشسته بودم و فکر می کردم کاش نرم سر قرار ولی از بدقولی بدم میومد و رفتم .الان که یادم میفته می بینم کسی بود که ارزشش را داشت.هر چند دوستیمون کوتاه بودو به خاطر عن بازی برادرش مجبور شدم تموم کنم و البته خودش نفهمید چرا و اومدن خواستگار را بهانه کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد