دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

مامان که نبود اصلا نگران تنهایی من نبود نه خودش اومد نه دعوتم کرد حالا نگران خواهر کوچیکس که نکنه با وجود همسرش بازم به خاطر نبودن مامان احساس تنهایی کنه 

اینکه من قوی هستم و به تنهایی عادت کردم یا بقیه منو اینجور می بینند یا ازم لجشون میگیره و فکر می کنند اون که همش بیرونه به جهنم که تنهاس یا شوهر ندارم پس جز آدمیزاد حساب نمیشم و اینکه از هیچکس نباید توقع داشته باشم یا هر چی دیگه یه طرف ماجراس اینکه دیگران معرفت و شعور ندارن طرف دیگه ماجراس 

عمه بزرگه وقتی مامان نیست حتما بهم زنگ می زنه و احوالمو می پرسه قبل کرونا که دعوتم می کرد و البته من نمیرفتم ولی محبتش به دلم می نشست 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد