یه گوشی سامسونگ داشتم موند تو جیب شلوار جینم و با لباسها رفت تو ماشین لباسشویی و نابود شد
با این حال بردمش تعمیر و گفتن دیگه قابل تعمیر نیست و دیگه نرفتم جنازه اش را بگیرم
حالا انگار سامسونگ داره خونه تکونی میکنه و بعد چند سال یادش افتاده من اونجا گوشی دارم و 2 بار زنگ زدن که گوشیتو نمیخوای؟
چی شده همه اینقدر پیگیر شدن!
بعد از پدرم
هیچ مردی را از صمیم قلب دوست نداشتم جز یک نفر
حرفهای هیچ مردی برام اهمیت نداشت جز یک نفرِ
شبا قبل خواب با هیچ مردی رویا نمیبافتم جز یک نفر
و اون یک نفر...
روز یازدهم
چقدر عاشقت بودم؟چقدر عاشقت موندم؟
هنوز وقتی به 21 سال پیش فکر میکنم دلم برات می لرزه
حتی 3 سال پیش هم دلمو میلرزونه
کاش عشقم را دوباره زنده میکردی
دورهمی و حال خوب و هوای خنک اون باغ باعث شد پرخوری کنم و دل دردم را بیشتر کرده
32 سال تحمل این درد پریودی لعنتی پیرم کرده
بعد کلی تلاش خوابم برد با ویبره یه گوشی بیدار شدم
گوشی جدیدم را چک کردم ویبره اش قطع بود خوابم برد
دوباره ویبره زد
گوشی قبلیم را چک کردم اونم قطع بود
حتما خواب دیده بودم خوابم برد
دوباره ویبره زد
این دفعه فهمیدم صدا از تو کشو میومد
گوشی سامسونگ قدیمیه بود که از یه قرن پیش تا حالا روشن مونده بود و تازه شارژش داشت تموم میشد اونم دقیقا 4 صبح امشب
دیگه خوابم نبرد
یه اپلیکیشن سفارش غذا ریختم. مثلا خیلی پیگیرن و روزی چند تا پیام و ایمیل ازشون میگیرم که کد بگیر و فعال کن و کوفت کن و زهرمار کن
یعنی ابتدایی ترین شیوه تبلیغ را نمیدونند
حالا یه خانم از تیم پشتیبانیشون ایمل داده میتونم کمکتون کنم؟
منم نوشتم بله چطور میتونم شما را mute کنم فکر کنم باید اپلیکیشن را پاک کنم!
و همین کارم کردم
چرا هیچی تو این مملکت تعادل نداره
امروز که مدارکم را زیر و رو میکردم مبلغ فیش حقوقی های سالهای اول کارم اشکم را در آورد
تصورش هم سخته که به خاطر سیزده هزار تومان در ماه اون همه راه را میرفتم و برمیگشتم و در نهایت همه اون پول هم برای آژانس و رسوندن گردو به خونه مامانم هزینه میشد
ولی من این کار را میکردم و چه سختی های عجیب غریب دیگه ای که یادآوری نشه بهتره
ولی دیگران این سختی را ندیدن یا نمیتونستند درک کنند ولی افسوس راحتی الانم را میخورند
............
اینا فحش بود مخصوص حسودا
همه پیامها و متن های ادبی و روانشناسی که توصیه میکنند بیش از اندازه محبت نکنیم و عشقمون را پنهان کنیم را به شدت رد میکنم
ما عشق میورزیم چون لایق عشق ورزیدنیم
اگه دیگران لایق این محبت نیستند مشکل خودشونه
از شدت دل درد و هیجان و تنش پریودی خوابم نمیاد
به هیچی هم نمیخوام فکر کنم
آهنگ گوش میدم و اینستا را بالا پایین میکنم
هیچ وقت از بهاره رهنما خوشم نمیومد و ازدواجش هم برام اهمیتی نداره ولی وقتی دیدم با آرامش سرش را روی شونه همسرش گذاشته حال خوبش را حس کردم و براش آرزوی خوشبختی کردم
روز یازدهم
شاید حرف زدن درباره پل آهنی جلفا و کاشی های کاخ نیاوران اولویت اول تو نباشه ولی همین که بهترین دوستمی و می تونم باهات حرف بزنم خوشبخترینم
مرسی که هستی
عمو قناد از رو تخته شیرجه معلق میزد و میپرید تو استخر
منم سعی میکردم با حرکات یوگا معلق بزنم ولی نمیتونستم جهتم را تنظیم کنم
در این حد شبها خوابهای بی ربط میبینم
یکی پیام عاشقانه میفرسته برای کسی که حسابی مشغول برنامه های خودشه و بعد از 12 ساعت اون پیام خونده میشه
این لحظه کمدی تلخ زندگی این روزاست و سعی میکنم به جای غصه خوردن بهش بخندم
سه تصمیم مهم
1) ناراحت نشم به خاطر سلامتیم
2)... تعطیل .چیزهای مهمتری هم تو زندگی هست
3)زبان ایتالیایی را دوباره شروع کنم .همینجوری
کلی نوشتم و پاک کردم
خلاصه و مفید این میشه که دیگه از ناراحت شدن و افسوس خوردن و آه و ناله خسته شدم
دیگه بهتره وقتی که برای هر چیزی غیر خودم میزارم را محدود کنم
روز دهم
یهو دلم خواست یه بچه اینجا بود و با حرکت عروسکها و صداهایی که در میاوردم هیجان زده اش میکردم
یاد روزهایی که برای گردو نمایش عروسکی اجرا میکردم بخیر
صدا و لهجه ات
گوشی را رو مت تنظیم کردم و موقع یوگا از خودم فیلم گرفتم تا ایراداتم را ببینم
سرکلاس همیشه نگرانم چرا استاد زیاد بهم تذکر نمیده و نکنه اشتباه برم و امروز از خودم مطمئن شدم به خصوص ساروانگ آسانا که بالاخره تونستم آرنجهام را نزدیک کنم
کلیدم کنارم بود و گوشی کنار کلید
احساس کردم که کلید به گوشی فشار آورد یهو یادم افتاد دیشب خواب دیدم صفحه گوشیم شکسته
با مامان مشغول صحبت بودیم و فرصت نکردم اون موقع به گوشیم نگاه کنم
داشتم خداحافظی میکردم و نگاهم افتاد به گوشیم و دیدم شکسته و بیشتر تعجب کردم تا ناراحت
و خواب دیشبم را به مامانم گفتم و نمیدونم چرا مامان ترسید و رفت سر کیفش که صدقه بزاره کنار
شما نمیدونید وقتی به دوست دخترتون کم محلی میکنید چه بلایی سر ناخن های مردم میاد
امروز با یه دوست بدقول قرار دارم و میدونم همه برنامه ها حداقل با یه ساعت تاخیر پیش میره
دوست مهربون و خانم خوبیه ولی امیدوارم امروز به هردلیلی ازم دلخور بشه و دیگه نخواد قرار بزاریم
حالم ثانیه ای تغییر میکنه و الان بی دلیل شایدم به دلیل خوشیه اول صبح حالم اینقدر خوبه که دلم میخواد پرواز کنم!
صبح زود جمعه بیدار شدم
تو خواب و بیداری یادم میفته که ناراحتم و یادم میفته باید به زندگی لبخند بزنم! به زور لبهایم را کش میدم و همین جوری که چشمام بسته است لبخند زورکی میزنم
فکر میکنم اینترنت گوشی را روشن کنم و شاید پیامی که منتظرش بودم دیشب رسیده باشه و وقتی میبینم اینترنت وصل بوده ولی پیامی نیومده حالم گرفته میشه
فکر میکنم دیگه خوابم نمیبره و بلند میشم تا شربت لیمو و عسل بخورم
ماشین لباسشویی را روشن میکنم
دوباره میرم تلگرام و خبری نیست
با یه گوشی سفرنامه را باز میکنم و با یه گوشی دیگه دهخدا را
خب اینجوری خیلی بیشتر میفهمم
مثلا فهمیدم چرا خرزویل اینقدر برام آشناست چون احتمالا هرزویل منظور بوده و هرزویل سرو کهنسالی داره که مدتهاست میخوام برم ببینم و فرصت نشده
دوباره میرم تلگرام و بالاخره خبری که منتظرش بودم میرسه و دلم از خوشحالی میلرزه ولی یه غم لعنتی گوشه دلم نشسته که حتی با این خبر هم نرفت
روز هشتم
حتما از تغییرات رفتارم تعجب خواهی کرد و حتما فکر میکنی دلیلش عشقه
تو ترکیبی از آخرین ذره های عشق و نفرتم را خواهی دید و دیگه هیچ وقت هیچ وقت اثری از من هیچ کجا نخواهی دید و این آخرین و درست ترین تصمیمیه که باید بگیرم
یه زمزمه نکبت 21 ساله تو گوشمه و هروقت میخوام دل بکنم میگه شاید دربارش داری اشتباه میکنی
ولی به زودی این زمزمه برای همیشه خفه میشه
در دنیایی که اندازه باسن ملاک و معیاره باید رفت تو غار زندگی کرد
دلم میخواد یه مدت هیچکس دوروبرم نباشه
البته به جز خانوادم
دلم میخواد از همه دور بشم
شاید حالم بده که این چیزا میاد تو ذهنم یا تاثیرات نزدیک شدن به تاریخ پریودی باشه ولی در حدی دلم تنهایی میخواد که به مرگ فکر میکنم
اگه تا هفته دیگه یک درصدم این قضیه برام جدی بود حتما تا قبل پاییزتصمیمم را عملی میکنم
امشب سایفون یاری نمیکنه و نمیتونم یوتوب باز کنم قید فیلم را زدم
همه چیز طبع شناسی یه طرف اون قسمتش که گفته من از تفکرات دقیق دوری کنم هم یه طرف
امروز ناخن کاره سرحال نبود
طبق معمول هدفون گذاشت تا به دوست پسرش زنگ بزنه
ولی معلوم بود پسره سربالا جواب داد و تلفنش خیلی زود تموم شد و نتیجه این شد که ناخن های منو خراب کرد
الان که غمگین و تنهام دلم میخواد یه مورچه بیاد از کنار دیوار رد بشه و مثل بچگیام باهاش بازی کنم
تو بچگی غمی نداشتم ولی خیلی تنها بودم
شاید همون تنهایی غمگینم میکرد
چرا روزه نشنیدن نداریم
این یک ماه اصلا دلم نمیخواد دردل بشنوم و انرژی منفی دیگران را بگیرم
یک ماه نه حرف میزنم نه میشنوم