چقدر خوبه که هنوز به خوابم میای
کنار هم بودیم میگفتیم و میخندیدیم
منتظر بودیم دور و برمون خلوت بشه و همدیگرو بوس کنیم
یه وقتایی میخوای تنها نباشی هم صحبت میخوای یا کسی را میخوای که دوستت داشته باشه و بهت محبت کنه و بهش محبت کنی
ولی یه وقتایی میخوای فقط اون یه نفر باشه حتی اگه هم صحبتت نباشه و نتونه تنهاییت را پر کنه
مینویسم مگه آدم چقدر طاقت داره و اشکام سرازیر میشه
اشک میریزم برای روزای سختی که تا حالا به خاطر عشقی که تو قلبم بود تحمل کردم
تو هیچ وقت نمیفهمی که خیلی بیشتر از توانم استقامت نشون دادم و دیگه جونی برام نمونده
برای حفظ اون خونه قدیمی هر کاری میتونستم کردم ولی تنهایی کاری پیش نمیره
قفل زنگ زده را به سختی به درش میزنم و پشت سرمم نگاه نمیکنم و از بن بست خاطراتم میام بیرون
باید با این سرنوشت بجنگیم
داشتم فکر میکردم اگه...
ممکنه اینقدر ناراحت بشم که بلایی سرخودم بیارم
آره میدونم خیلی احمقانه است ولی...
حیف این همه احساس
متنی که میخواستم برای خودم بفرستم و سیو کنم اشتباهی برای تو فرستادم
چه اشتباه خوبی
حرف دلم را زدم
دوستی ما مثل یک ساختمان قدیمی شده که شیشه هاش شکسته یه تیکه از سقفش ریخته و دیواراش ترک برداشته ولی ستونهاش محکم پابرجاست و هنوز با ارزشه و اصالت داره
نباید بزاریم آوار بشه
باید با عشق مرمتش کنیم
چقدر عاشقت بودم؟چقدر عاشقت موندم؟
هنوز وقتی به 21 سال پیش فکر میکنم دلم برات می لرزه
حتی 3 سال پیش هم دلمو میلرزونه
کاش عشقم را دوباره زنده میکردی
یکی پیام عاشقانه میفرسته برای کسی که حسابی مشغول برنامه های خودشه و بعد از 12 ساعت اون پیام خونده میشه
این لحظه کمدی تلخ زندگی این روزاست و سعی میکنم به جای غصه خوردن بهش بخندم
صدا و لهجه ات
حتما از تغییرات رفتارم تعجب خواهی کرد و حتما فکر میکنی دلیلش عشقه
تو ترکیبی از آخرین ذره های عشق و نفرتم را خواهی دید و دیگه هیچ وقت هیچ وقت اثری از من هیچ کجا نخواهی دید و این آخرین و درست ترین تصمیمیه که باید بگیرم
یه زمزمه نکبت 21 ساله تو گوشمه و هروقت میخوام دل بکنم میگه شاید دربارش داری اشتباه میکنی
ولی به زودی این زمزمه برای همیشه خفه میشه
امروز تو دلم آشوبه رو هیچ کاری نمیتونم تمرکز کنم
یه لحظه فکرای خوب میاد تو ذهنم بعد دوباره یه چیزای ناراحت کننده یادم میفته و نا امید میشم
وقتی میخواستیم جایی بریم یا کاری بکنیم خواهرم میگفت قبلش نقشه نکش وگرنه نمیشه
کاش اینقدر برای دیدنت نقشه نکشیده بودم
از بیداری نا امید شدم
تو خواب باهات حرف میزنم
بغلت میکنم و بوست میکنم
تووخواب جواب پیاممو میدی
تو خواب تورو دارم
تا حالا اینقدر به مفهوم پاره تن فکر نکرده بودم
همیشه فکر میکردم فقط برای فرزند استفاده میشه
ولی الان میبینم تو هم پاره تنم شدی
اگه از دست بدمت مثل اینه که قسمتی از وجودم از دست رفته
میشه زنده موند ولی زندگی نه
کاش هنوز چشم به راه نامه هات بودم و تا پستچی زنگ میزد چادر گل گلی سرم میکردم و پابرهنه میدویدم در حیاط را باز کنم و وقتی اسمتو رو پاکت می دیدم قلبم میریخت
با یک دوست قدیمی از گذشته ها میگفتیم
از روزای دانشجویی
و با شهامت اعتراف کردم که همون روزا عاشق بودم و هنوزم هستم
نمیدونم رو چه اساسی ولی مشخص شده بود که ما خواهر و برادریم
من از خوشحالی دیوونه شده بودم از فکر اینکه دیگه ازم دور نمیشی
با هم رفتیم تو یه پاساژ تو خرید بکنی
دستتم را دور دستت حلقه کرده بودم و صورتت را بوس میکردم
فامیل و دوست و آشنا را میدیدم و با ذوق تو رو بهشون معرفی میکردم
خواب خوبی بود حالم را خوب کرد
هنوز منتظر یه اتفاق خوبم
دیگه از همه چی دست کشیدم و فقط هواشناسی را چک میکنم و برات غصه میخورم
حتی دمای هوا اونجا را میبینم غصه تو رو میخورم که هنوز باید سرما را تحمل کنی
چرا اینقدر دوستت دارم؟
"با من مدارا کن ای عشق دامن گیر"
با خیلیا میشه وقت گذروند و خوش بود ولی فقط و فقط یک نفر دنیا هست که آرومم میکنه
دلم برای یک لحظه آرامش گرفتن کنارت تنگ شده
بدنیا اومدم تا عاشقت باشم