ببین کارادا
چرا روز شما شروع نمیشه میخوام پیام بدم
"قاصد روزای ابری داروگ کی میرسد باران"
میگم چرا حالم خوبه نگو سهیل نفیسی داره میخونه
تو همین حال بد فکری به ذهنم رسیده که تا حالا جسارتش را نداشتم که بهش حتی فکر کنم
استقامتم زباده ولی دوباره کم آوردم
أخرش میمیرم و دلت میسوزه
الانم حوصله ندارم غصه بخورم میخوام برم سی و سه پل قدم بزنم
اول صبحه و آفتاب خوشگله و پیاده روی کنار زاینده رود کیف میده
حالا اینکه شبه و من اصفهان نیستم و دارم از آلرژی خفه میشم و. از شدت تب هذیون.میگم و بقیه چیزا هیچ اهمیتی نداره
از حرف نزدنت عصبانیم و دارم حرص میخورم که صدای قناری های همسایه حواسم را پرت میکنه
زبان پرندگان بلد نیستم ولی فهمیدم داره یه جوری بهم میگه بیخیال
آهنگ "دستهای تو "داریوش را گوش میدم و به پروفایلها نگاه میکنم فقط با عکس یه نفر قلبم تند میشه
گفتم تغییر کردی دلم نیومد بگم ضعیف تر شدی
عکستو نگاه میکنم و به خودم میپیچم
چرا هیچ کاری نمیتونم بکنم
چی میشد اگه میشد
به پروفایلت که نگاه میکنم دوست دارم آهنگ یاروم یاروم میلاد درخشانی را گوش بدم
البته الان که "ای قشنگ تر از پریا" گوش میدم و وبلاگ مینویسم ولی از این به بعدموسیقی متن پروفایلت یاروم یاروم باشه
اسم سرخ پوستیت هم" کم حرف دوست داشتنی" باشه
جان دلم
چرا این دوری پایان نداره
هیچکس اندازه من تو را بلد نیست
عشق تو همیشه بهم نیرو می داد
تو نخواستی احساسم را بفهمی
واقعیت را نفهمیدی
و زود قضاوت کردی
و در بدترین روزهای زندگیم تنهام گذاشتی
تیشرت سفید پوشیده بودی
همین جوری که راه میرفتی موهات بالا پایین میشد
هرچی نزدیکتر میشدی ضربان قلبم تند تر میشد
چرا همون روز بهت نگفتم عاشقتم
هنوز چند فصل از داستان ما ناتمام مونده
ولی بالاخره میرسیم به اینجای داستان که
من و تو روز ولنتاین کنار هم هستیم
من عاشقانه قربون صدقه ات میرم
تو سکوت کردی
با اون لبخند دوست داشتنی ات که بیشتر منو دیوونه میکنه نگاهم میکنی و بعد ...
عشق تو اتفاق بود نه انتخاب که به خاطر اشتباه بودنش خودم را سرزنش کنم
هنوز به امید آنلاین شدنت پروفایلتو چک میکنم
شب تولدت
اینقدر تو زندگیم نیستی که بعضی وقتها فکر میکنم خواب و خیال بودی
با هیچکس از تو حرف نمیزنم حتی با خودم
فقط تصویرت میاد و قلبم را میلرزونه و میره
ولی وجود یک نفر تو این دنیا که بشه ازش حال تو رو پرسیدحس خوبی داشت هر چند نمیدونم احساس و نگرانیم را چطور تعبیر کرد
وقتی گفت از تو جویای حالم شده باورم شد تو بودی من بودم
خاطره عصر جمعه بارونی زنده شد
صدای زنگوله زیر بارون
دالون تاریک کارگاه
کباب و گوجه گلپایگان
اولین نقشه تهران 100 سال قبل از اولین دیدار ما کشیده شده
درسته ربطی نداره ولی اینجوری یادم می مونه
هر چه از دوست رسد نیکوست
چهار صبح با حال پریشون بیدار میشم
بعد از چند ثانیه یادم میاد که قبل خواب ناراحت بودم
گوشی را برمیدارم
"امیدوارم تو هم خوب باشی"
" نه خوب نیستم"
میخوابم
تقسیم عدد اعشاری به عدد طبیعی درس میدم
" چرا خوب نیستی ؟"
خودم را دعوا میکنم
چرا تو حال بد پیام دادم
امشب که خیلی جدی به خودکشی و مرگ فکر کردم فهمیدم بودنت چند سال مرگ منو عقب انداخته بود
نمیدونم چه جنگیه با خودم میکنم ولی واقعیت اینه که خیلی وقته به نقطه پایان رسیدم