تازه پاور درس۲ بعد از دو روز تموم شد
اصلا هم به دلم نمی شینه ۱۵ تا اسلاید شلوغ و پر رنگه ولی هرکاری می کنم بهتر نمیشه تازه باید بشینم برای ضبط فیلم
خسته شدم کاش این ۲ روز کار را تعطیل کنم
یه همکار داریم یک سال از من کوچیکتره ولی بازنشسته شده چون با دستکاری شناسنامه زودتر رفته مدرسه و بعد هم رفته دانشسرا
اینجوری که مشخصه در یه دوره ای معلم نمونه وموفق و به روز بوده ولی همونجا مونده و الان از نظر تکنولوژی از مامان منم عقب تره از نظر مسائل روز هم خیلی عقبه و با اینکه دختر جوون داره ولی خیلی مسائل براش قابل درک نیست رقابت عجیبی هم با من داره و خودشو با من مقایسه می کنه و این قسمت ماجرا اذیتم می کنه
بعد فکر می کنم اگه منم رفته بودم دانشسرا شاید اینجوری می شدم و بعد نوجوونی خودم یادم میاد که اون موقع هم شیطون بودم و... و اگه تو هر محیط دیگه ای هم قرار می گرفتم بازم خودم بودم و همین می شدم که الان هستم شاید یکمی کمتر
پلمپ قوطی آدامسی که آنلاین خریده بودم باز شده بود زنگ زدم پشتیبانشون گفتم از کجا بدونم دست کی رفته تو این قوطی و گفت شما از اون آدامس نخورید در حالی که یکیشو با آب شسته بودم و داشتم می خوردم و بازم دلشوره گرفتم و درش آوردم ولی امروز طاقت نیاوردم
و از بی آدامسی کلافه بودم یکی برداشتم و با مایع ظرفشویی خوب شستمش و خوردم
تو دنیایی که بیماری ،جنگ و مرگ در یک قدمی ماست همین فقط خواستم بنویسم که این حرف هم تو دلم نمونده باشه
وقتی دیوونه و وسواسم نتیجه اش این میشه که فیلم دیروز دلمو زده
درسته که خیلی قابل فهمه برای دانش آموز ولی اگر فقط پاور بود یه دست تر میشد ولی الان این آش شله قلمکاری که من درست کردم فقط به درد خودم می خوره و شاگردام و مثلا اگه مدیر ببینه قطعا به چشمش نمیاد
حالا باید تصمیم بگیریم برای مدیر کار کنم با زحمت کمتر و ظاهری زیباتر یا برای دانش آموز قابل فهم و پرزحمت
برای دومین بار تو عمرم تونستم یه تصویر سه بعدی را ببینم الانم نمی دونم دقیقا چه بلایی سر چشمام در آوردم که تونستم
تنها کار مفید امروز همین بود
در انجام کارهای وقتگیری که به چشم هیچکس هم نمیاد مهارت زیادی دارم
کرونا با ما چیکار کرد
من آدم اول صبحی بودم باید صبح تا ظهر کارای مهم می کردم حالا هوا که تاریک میشه تازه موتورم گرم میشه
بلاگ اسکای مرده شورت را ببرند با این وضع تایپت خل شدم از دستت
درس اول علوم تموم شد و چه کار تمیزی شد
دیگه اومد دستم برای علوم باید ترکیبی کار کنم
فردا حتما درس ۲ سریعتر آماده میشه
از صبح تا الان فقط یه اسلاید درست کردم و ده تا پیام به همکار علوم دادم حالا نوبت این همکاره که انتخاب کنه با وویس های من آرامش بگیره یا استرس از بس که وسواس بازی درمیارم
ولی می دونم روال کار علوم هم بیاد دستم سرعتم میره بالا
از صبح دارم با تایپیست جدید مدرسه دل میدم و قلوه می گیرم
عزیزم پی دی اف جزوه علوم را می فرستی؟حتما عزیزم کاربرگ هم لازم دارید؟,نه مرسی عزیزم
تایپیست قبلی همشهری بود و شاگرد قدیمیم بود فیزیک اول دبیرستان و برام یادآور خاطرات خوب سال ۸۰ بود سالی که گردو را باردار بودم و آسه برو آسه بیا میرفتم مدرسه
حالا این خانم جدید اصلا نمی دونم کی هست پروفایلش هم از این زن و شوهر کارتونی محجبه هاست
حس خیانت دارم به تایپیست قبلی
لپتاپ روشن شد و ده بار عینکمو پاک کردم ولی مشکل از چشمامه دیگه واضح نمی بینم
میوه فروش وانتی اومده تو کوچه و دونه دونه اسم میوه هاشو میگه و منم می شمرم که امسال کدومشو نخوردم
چرا هنوزانگور گلابی و هلو انجیری نخوردم؟ چون بیشتر خریدام آنلاین بوده و ایناتو لیست نبوده اون چند باری هم که رفتم میوه فروشی هلو انجیریا له بوده و گلابی ها سفت منم هی چسبیدم به آلبالو و گیلاس
الانم در حال مقاوتم که نرم سر پاور علوم و تا این ساعت که خیلی موفق بودم ببینم دیگه با چه فکری می تونم سر خودمو گرم کنم جوری که اصلا به لپتاپ نگاه هم نکنم
کاش یه روز اینقدر بزرگ و شجاع بشم که بتونم به مهدی بگم هیچ وقت دوستش نداشتم و به جهنم که عروسیم نیومد و به جهنم که همه ی این سالها قهر و بداخلاق بوده
آره یه روز حتما بهش میگم
عشق نوجوونیم رفیق پسر عمو هام بود یه پسر سفید و چشم و ابرو مشکی تنها چیزی که ازش یادم مونده
از یه خانواده ی پر پسر بودو ۷-۶ تا برادر داشت و اسمش هم یادم نیست از بس هر دفعه پسرعموها یه اسم از این خانواده می گفتن
این چند سال هم تو صفحه های پسر عموهام نشونه ای پیدا نکردم چون نمی تونم بین برادراش تشخیصش بدم از بس همشون شبیه همن
و هر کدومشون در دوره های مختلف تاریخی عشق یکی از دخترای فامیل بودن
می تونم بگم هر کی عشق خودشو جدا کنه اونی که بمونه حتما مال من بوده و حتما یکی از اون کچلاس که سه تا بچه تخس دماغو تو پروفایلشه و البته دخترعمو کلید حل معماست چون راز منو می دونست و اون خانواده را خوب می شناسه ولی کی حوصله داره درباره ی این چیزا حرف بزنه
سال ماه یه بار که دخترعمو را ببینم اون وقت کنه ناله کنه و غیبت و منم سر گیجه بگیرم از بس سرمو تکون بدم و مثل اسکیپی نچ نچ کنم
دیگه هم نصف شب ای قشنگ تر از پریا گوش نمیدم که برم به هزارسال پیش
وقتی خواهرم ازدواج کرد از دامادمون متنفر بودم چون خیلی به خواهرم وابسته بودم
مجبور بودم جلوش حجاب کنم پس مزاحم بود
علاقه عجیبی هم به اسپویل کردن فیلمها داشت و دلم می خواست خفه اش کنم
متعصب هم بود و همیشه جوری رفتار کردم که جرات نکنه گیر بده
الان شده تنها مرد خانواده سنش بالا رفته ولی هنوز رو مخه
بعد همه ی این سالها فهمیدم که قلب مهربونی داره وقتایی که لج همه را در میاره می تونم به کاراش بخندم
و ازش طرفداری کنم و اینقدر عزیز شده که الان که عکس تولد ... را تو گروه دیدم براش زدم به تخته
ولی داماد هیچ وقت مثل برادر نمیشه
خدا را چه دیدی شاید ویروس تغییر شکل داد و تموم شد
دوست دارم همینقدر خوشبینانه یا احمقانه به موضوع فکر کنم
همکارم میگه با صدای من آرامش می گیره تو دلم میگم اینم از شانس منه
حوصله نداشتم آخرین پاورپوینت امروز را درست کنم و هر کاری کردم مثل فکرای بی ربط و درهم که چند تاشو اینجا هم نوشتم
کلی هم غصه خوردم برای کنکوریا ، برای دلتنگی عشقم و نگرانی مامان محمد حسین
همه چی هم خوردم آخریش قره قوروت بود
ولی بالاخره پاور را درست کردم
میگم اگه معلم ششم نباشم چی این همه فیلم درست کردم میگه خب فیلمها را میدی به همکارت
کجای زندگیم اشتباه کردم که بعضیا منو اینقدر خنگ و مهربون می دونند
خب می خوام سر به تن اون همکار هم نباشه که بخواد از فیلم های من استفاده کنه کور شدم تا اینا را درست کردم
همیشه وسط تابستون دلتنگ پاییز میشم و امسال انگیزه ی بیشتری دارم برای تموم شدن این تابستون نحس بی خاصیت
اینقدر رفتم تو حس که پاییز سیمین قدیری گوش می کنم
کلیپ طوفان شن دکتر بابایی زاد را هزار بار دیدم چقدر حس خوبی میده
یه کولی میومد کنار در چوبی خونه مادربزرگ شاید هم چند نفر بودن
بهشون می گفتن غربتی
سیخ و چاقو می فروخت یه بچه هم داشت
ازش می ترسیدم و دوست داشتم زودتر بره
سر خودمو با بازی گرم می کردم که نبینمش و حتما مادربزرگم که عادت داشت به همه کمک کنه بهش غذا و لباس می داد که اینقدر طولانی می موند
بعدا تو کتاب کولی کنار آتش درباره شون خوندم و برام جالب شدند
تو سفر بوشهر رفته بودیم سرای ملک را ببینیم راننده گفت کولی ها اینجا ساکن شدند پیاده نشید و از داخل ماشین ببینید
در بزرگ ساختمون نیمه باز بود و یه پیرزن ترسناک اونجا ایستاده بود و به ما نگاه می کرد
چرا بهشون فکر می کنم؟
فیلمها را تو خود inshot ذخیره می کنم بعد تو لپتاپ هم کپی می کنم ولی بازم استرس دارم چون از حواس پرتیام خاطره خوبی ندارم
از همه بدتر اینکه جدیدا وسواس گرفتم و دائما دارم گوشی مرتب می کنم و الان زدم یکی از فیلمها را پاک کردم و جوری زدم رو لپم که هنوزم درد می کنه و بعدش یادم افتاد چند جا ذخیره شده دارم
مامان داره خاطرات تولد... را مرور می کنه از من می پرسه تو هم اومده بودی بیمارستان؟میگم نه من چه جوری با یه بچه کوچیک زر زرو می تونستم بیام
... میگه من بودم و با آقاجون پایین نشسته بودیم
یهو غم عالم می ریزه تو دلم چرا این داغ هیچ وقت کهنه نمیشه
چرا نموند که بزرگ شدن بچه هامون را ببینه
دریچه کف استخر را می دیدم یاد عمق استخر میفتادم و دیگه نمی تونستم درست شنا کنم
دلم برای اون دریچه ترسناک هم تنگ شده
وقتی بهش گفتی آشتی کردیم و شمالیم چقدر خوشحال شد و نمی دونم بعد خبر جدایی ما چه کرده
از روزی که خبر فوت عموت را شنیدم این خاطره ی مسخره از اون روزای سیاه یادم اومده و نمی دونم چرا عذاب وحدان دارم
از کشوی جوراباش عکس گذاشته حداقل ۵۰ تا جوراب داره در حالی که آخرین جوراب سالم من دیروز پاره شد
اصولا برای خرید جوراب خسیسم چون به نظرم یه پوشش اضافه است
اصلا چرا باید پا را بپوشونیم؟ مثل این می مونه که دستکش دست کنیم یا روبنده بزنیم
کتونی ام خراب شده اصلا کی تو این گرما کتونی می پوشه باید صندل بپوشم ولی صندل هام هنوز تو کمده و به جاکفشی نرسیده چون هنوز مانتویی که با صندل بخوره نخریدم چون هنوز زمستونه و خرید عید نکردم چون ۵ ماهه موقت زندگی کردم هنوز لیست کارای عید رو یخچاله
عید که بشه چکمه ها را از جاکفشی در میارم یه کفش راحتی می خرم تا تابستون هوا که گرم شد مانتوی جدید می خرم و با صندل هام میرم بیرون
لعنت به این توهم
کاش این رگبار تموم بشه
آدمها آدمهای بی خاصیت آدمهایی که هیچ دردی دوا نمی کنند و خودشون دردن
بوی خوش زن
یک ساعت پیش هم دیده بودمت همینقدر دلتنگ بودم که الان هستم بلکم بیشتر
حداقل الان امید دارم به دیدارت
آخه چله تابستون و این رگبار؟!
بعد انتظار دارم نرم تو وهم و خیال
صاحب شورت های همیشه آویزان هم سرش را از پنجره قلعه آورده بیرون و شناسایی شد
یعنی دوست داشتن کسی اینقدر جرم بزرگیه که به خاطرش این همه باید زجر بکشم