زیر پیام معاون مدرسه اعتراض کرده بودم یکی از همکارا ریپلای کرد نوشت دقیقا و نوتیفیکیشنش اومد بعد شاد را باز کردم دیدم پاک کرده نوشته مطالب رویت شد
بدبخت پاچه خوار
از صدای رعد و برق زابراه شدم نشستم تو تاریکی پلی لیست بنان گوش میدم.چرا؟ چون جدیدترین پادکست بودو چیز دیگه پیدا نکردم سرمو گرم کنه
باد و طوفان شدید بود رفتم پشت بوم ببینم دیش ها تو چه وضعیتی هستند رگبار هم گرفت آنتن تلویزیون مامان کج شده بود بهش زنگ زدم ببینم تلویزیونیش قطعه جواب نداد رفتم پایین دیدم کفشاش نیست موبایلش هم جواب نمی داد وحشت کردم تو این هوا کجا رفته بود؟ یادم اومد که این مدت کرونا جز مغازه ... خانم جایی نمی ره سریع حاضر شدم چتر هم برداشتم و بدو رفتم سمت مغازه
از همسایه سر کوچه پرسیدم مامانم از اینجا رد شد؟ گفت آره سرعتم را بیشتر کردم رسیدم دم مغازه
... خانم نشسته بود ماسکش هم پایین بود مامان هم تو فاصله ی نیم متری اش نشسته بود با یه ماسک
گفتم مادر جان مگه قرار نبود یه هفته بعد واکسن جایی نری و چتر را گرفتم رو سرش و آوردمش خونه
تا دوز دوم را بزنه من پیر میشم
دیگه منو ... جان صدا می کنه ولی نمی دونم چرا برای من جان بودن خودش داره کم میشه
نباید اینقدر زود حوصلم سر می رفت ولی رفت
کابینتم به کم هله هوله ترین وضعیت ولی ترازو به بالاترین عدد در تاریخ زندگانیم رسیده
خیلی وقته به تقاص پس دادن و کارما و از هر دست بدی از همون دست پس می گیری و....اعتقاد ندارم و چقدر درگیری ذهنی ام کمتر شده
از کسی ناراحت میشم ،عصبانی میشم ، دلم میشکنه یا هر چی اگه بتونم که حقمو می گیرم اگه نتونم به جای اینکه حواله اش کنم به معنویات میگم بیخیال بره به جهنم و خلاص
انسان اولیه برای حل مشکلاتش نه دعا می خوند نه مثبت اندیشی و نه نذر و نیاز
خب طبیعت ما همونه چرا جفنگیات قاطیش کردیم
تازه انسان اولیه لباس هم نمی پوشید و نفرین زمین و آسمان بر مخترع لباس
میس کال های ناشناس را اول سیو می کنم ببینم کیه اگه آشناس خودم زنگ بزنم اسمها هم نمی دونم ۱ و نمی دونم ۲ و نمی دونم هزاره یا یک علامت سوال ،دو تا علامت سوال ،این کیه و ناشناس هم میذارم
یکی صبح زود ۲ بار زنگ زده بود با اسم کله سحر سیوش کردم و پروفایلش را دیدم کله سحر نگو جیگر بگو
میگه یه فکری برای این بیماری اسم بکن این بده که اسامی یادت نمی مونه میگم چه بدی داره خب هر چی سنم میره بالا تعداد آدمهایی که میشناسم بیشتر میشه حداقل سالی ۵۰ تا اسم دانش آموز اضافه میشه
قرار نیست مغزم همه آدمها را حفظ کنه
برای احوال پرسی هم دیگه دنبال اسامی نیستم میگم ، آقاتون حالش خوبه ؟خانمتون خوبن؟ پسر گلت چه طوره ؟دختر خانمت چه می کنه ؟ خلاصه خودمو راحت کردم
بازم به گلدونت میگی
با من بمون همیشه
میگی که بی تو میمیرم
گل بی گلدون نمیشه
چه اشتباهی میکنه، حرفاتو باور میکنه
طبق عادت همیشگی با خونه تکونی حالم خوب میشه و به زندگی بر می گردم .قبل کلاس تند تند کار کردم فقط موند جارو
کلاس که تعطیل شد جارو می کردم که استاد پیام داد برق ها اومد بر گردید سر کلاس جارو برقی را خاموش کردم نوشتم چه خوب و رفتم سر کلاس بچه ها نیومدن دوباره کنسل شد نوشتم چه حیف و جارو برقی را روشن کردم
چرا این همه راحتی که کلاس آنلاین داره را قدر نمی دونیم
درسته که کلاس استاد جان زمزمه ی محبته ولی من در هر صورت طفل گریز پایی هستم که با تعطیلی کلاسش به خاطر قطعی برق بسی خوشحال شدم
همونجور که انتظار داشتم با شروع تعطیلات به بدترین حالت تنبلی و بی حوصلگی رسیدم و بایدخیلی زود خودمو نجات بدم
از بچگی با هم خوب نبودیم جز معدود پسرای فامیل بود که با من مهربون نبود تازه اذیتم می کرد
هر وقت میومدن اصفهان بازی من و ... را بهم می ریخت و کاری می کرد قهر کنیم .یه بارم دسته جمعی رفتیم زرین شهر تا بساط را انداختیم آقا شیرجه زد تو رودخونه و با مخ خورد به سنگ و نصف زمان پیک نیک با درگیری سر شکسته اش زهرمارمون شد و بیشتر ازش متنفر شدم
دانشجو بودم که ازدواج کرد خانمش یه دختر اصفهانی هم سن خودم بود و با هم خیلی جور بودیم بعدا که جدا شدند به مامان گفتم زنش دختر خوبی بود اخلاق خودش بد بوده و به مامان برخورد که چرا از فامیلش بد میگم
این سالها هم اگه تو عروسیا و عزا همو ببینیم رومون را بر می گردونیم و هیچ سلام علیکی نداریم انگار همو نمی شناسیم تازه من تو دلم یه نکبت هم بهش میگم اونم احتمالا میگه
حالا یکی فیلم .... را گذاشته اول که نشناختمش بعد اسمشو دیدم فهمیدم خودشه و حس فامیلیم بالاخره گل کرد البته فقط اندازه ی اینکه بگم عه این نکبت چه مویی سفید کرده
جشنواره میراث فرهنگی:
مردم خیال
آناهید
نخل برداری تفت
سیاهان جنوب ایران فرهاد ورهرام
در جستجوی خانه خورشید
سینمای مستند باستان شناسی محمد رضا اصلانی
اهالی خیابان یک طرفه
برج رادکان
رازهای سرسورن
ملودی سنگ
همه چیز برای فروش
خیابان شاعر
اهواز قدیم
چغامیش
گوشه های اصفهان
ورس
فروغ کوچه بن بست
مرد مهربون فامیل هم رفت
آخرین بار که دیدمش چقدر از اینستاگرامم تعریف می کرد و میگفت عکسها را دوست داره
همیشه طول هفته وزن کم می کردم دورهمی آخر هفته جبران می شد این هفته که فقط نشستم فیلم دیدم و خوردم و یک کیلو هم اضافه دارم
خسته شدم از این همه درگیری ذهنی چاقی لاغری
دل درد و حالت تهوع دارم بلکه یه بار مسموم بشم بترسم دیگه آت آشغال نخورم
ولی اگه نصف شب حالم بد بشه نمی تونم از کسی کمک بخوام چون نمی تونم بگم چه کوفتی خوردم
شایدم علائم کروناست و ... به آرزوش رسید .همین سر شبی داشت خبر می داد که دختر عموم هم کرونا گرفته و فوری گفت فقط تو نگرفتی.
ای بدبخت من که کرونا نگرفتنم هم لج اینا را در میاره
فعلا آبلیمو خوردم و یه کاسه هم گذاشتم کنار تخت همینقدر دوراندیش!
<<کوآلاها 99% عمرشان در حال خوردن و خوابیدن هستند و 1% باقیمانده را نیز به دنبال جفت میگردند.اگرپس از مدت کوتاهی جفت پیدا نکنند برایشان اهمیتی ندارد و باز هم غذا میخورند و میخوابند >>
یه نقطه مشترک دیگه با کوالاها پیدا کردم
هر جوری فکر می کنم فعلا امکان کوچ سبز نیست ولی نقشه ای برای تابستون کشیدم که مامان بفهمه سر از تنم جدا می کنه ولی تصمیمم جدی بشه قطعا کار خودمو می کنم
مامان هم باید با یه واقعیتهایی کنار بیاد
میگه پدرم شهید شده هیچ وقت ندیدمش
یکی دیگه میگه منم هیچ وقت پدرم را ندیدم مادرم را ترک کرده
بهشون میگم برید گذشته های پدرتون را کشف کنید
خودم تا بیست و چند سالگی پدرم را داشتم ولی هر چی می گذره بیشتر نبودنش اذیتم می کنه
چقدر سوال بی جواب مونده برام و چند ساله که گذشته اش را جستجو می کنم جایی که بدنیا اومد ،بزرگ شد، کار کرد و اینجوری بهش نزدیکترم
همش منتظرم اهالی ساختمون بدون من برن بیرون تا به خلافم برسم و در حال حاضر هیچ خلافی به اندازه فست فود خوردن مزه نمیده
خودم خدای اطلاعات تغذیه سالم هستم پس حتما یه مرضی دارم که اینقدر میلم به این آت آشغالا می کشه و حوصله ندارم به دیگران توضیح بدم پس زنده باد آزادی و سفارش فلافل و هات داگ
میگه ببینمت میگم گریه کردم زشتم میگه فکر نمی کنی گنده شدی؟ میگم دلم برای پدرم تنگ شده؟ میگه با گریه آروم میشی؟ میگم آره
تو زندگیم دو تا مرد را خیلی دوست داشتم که الان هیچکدومشون را ندارم. میگه منم دوست داشته باش .میگم تو دوست عزیزمی که اینقدر راحت باهات دردل میکنم. حرفای خل خلکی میزنه حواسمو پرت کنه وسط گریه میخندم میرم رو پروفایل .. میبینم آنلاینه دوباره اشکام سرازیر میشه
می دونستم بی حوصلگی امروز به دلتنگی و گریه میرسه
خواستم بنویسم امروز هیچ کار مفیدی نکردم دیدم حداقل ۵ تا کار مفید تا این ساعت داشتم که برای یه روز بی حوصله همین هم خوبه
چرا توقعم از خودم زیاده؟
بعد مدتها با ذوق زیاد و بدون خست برای یک مرد هدیه خریدم و چه هدیه شیکی شد و بسیار از کرده ی خود دلشادم
با پولی که دو سال پیش می تونستم برم اروپا و مثلا به علت آینده نگری نرفتم الان سفر هرات بخارا هم نمی تونم برم
تنها خریت ی که خیلی به خاطرش پشیمونم
ازدواجت هم تبریک میگم
گوجه سبز که به آب بیفته یعنی بهار تمومه
یه کارایی را نمیشه تند تند انجام داد
مثل دوست داشتن ، نمیشه تند تند کسی را دوست داشت
و برعکسش نمیشه تند تند کسی را دوست نداشت
سیب ها به موقع می رسند،انگورها به موقع می رسند
محمد صالح علا
۲ بار مسواک زدم و اینقدر بیدار موندم که گرسنه شدم و خوراکی خوردم دیگه حوصله دفعه سوم ندارم چون احتمالا تا صبح بیدارم
این چه زندگیه برای خودم درست کردم
-خانم پدر بزرگم فوت کرده ما داریم میریم شهرستان کتاب چی ببرم با خودم؟
-خانم دایی مون فوت شده بهشت زهرا هستیم تا ساعت ۲ شاید برنگردیم
- خانم عمومون کرونا گرفت فوت شد ما رفته بودیم آزمایش بدیم
-خانم مادر بزرگم هم حالش خوب نیست ما فعلا نمی تونیم از شهرستان برگردیم اینجا نت ضعیفه
-خانم.....
امسال چه سال بدی بودبرای بچه ها
خودم کشفت کرده ام
تو با من می خندی
با من گریه می کنی
دردِ دلت را به من می گویی
دیوانه !
دلت برایِ من تنگ می شود
ضربان قلبت با من بالا می رود
با سکوتم، با صدایم
با حضورم، با غیبتم
*
تو مال مَنی
این بلاها را خودم سَرَت آورده ام
به من می گویی دوستت دارم
و دوست داری
آن را از زبان من
فقط من بشنوی
برای که می توانی خودت را لوس کنی؟
نازت را بخرد
و به تو دست نزند؟
چه کسی با یک کلمه
با یک نگاه
دلت را می ریزد؟
بعد خودش آن را جمع می کند و سَرِ جایش می گذارد؟
چه کسی احساساتت را تَر و خشک می کند؟
اشکت را درمی آورد
بعد پاک می کند؟
چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی
تا تَهِ آن را نَفَس می کشد؟
دیوانه!
*
من زحمتت را کشیده ام،تا بفهمی هنوز می توانی
شیطنت کنی، انتظار بِکِشی، تپش قلب بگیری، عاشق شوی
تو حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری
تو حق نداری، " خودت " را از " خودت " بگیری
من شکایت می کنم از طرف هر دویمان
از تو..
به تو..
چه کسی قلب مرا آب و جارو می کند، دانه می پاشد
تا کلمات مثل کبوتر
از سَر و کولِ من بالا بروند؟
چه کسی همان بلاهایی را که من سَرِ تو آوردم
سَرِ من آورده؟
من مال توام
دیوانه!
*
زحمتم را کشیده ای
کشفم کرده ای ...
...
نترس
چند سوال می پرسم و می روم...
یک : چند سال پیرَت کرده اند؟
دو: چند سال جوانَت کرده ام ؟
سه : از دلت بپرس مال کیست؟
چهار: اگر جایِ خدا بودی، با ما چه می کردی؟
پنج: کجا برویم ؟
دستت را به من بده
افشین یداللهی
یکی دیگه شوهر کرده من به سختی افتادم
قبلا اگه این وقت شب تختم را باز می کردم و صدا می داد و خواهرم بیدار می شد فرداش یکمی غر می زد منم منت میذاشتم که اگه یه همسایه پر سر و صدا داشتی می خواستی چیکار کنی حالا یه صدای تخت را تحمل کن
ولی حالا مجبورم رعایت حال داماد را بکنم