دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

3141

زیر پیام معاون مدرسه اعتراض کرده بودم یکی از همکارا ریپلای کرد نوشت دقیقا و نوتیفیکیشنش اومد بعد شاد را باز کردم دیدم پاک کرده نوشته مطالب رویت شد 

بدبخت پاچه خوار


3140

از صدای رعد و برق زابراه شدم نشستم تو تاریکی پلی لیست بنان گوش میدم.چرا؟ چون جدیدترین پادکست بودو چیز دیگه پیدا نکردم سرمو گرم کنه

3139

باد و طوفان شدید بود رفتم پشت بوم ببینم دیش ها تو چه وضعیتی هستند رگبار هم گرفت آنتن تلویزیون مامان کج شده بود بهش زنگ زدم ببینم تلویزیونیش قطعه جواب نداد رفتم پایین دیدم کفشاش نیست موبایلش هم جواب نمی داد وحشت کردم تو این هوا کجا رفته بود؟ یادم اومد که این مدت کرونا جز مغازه ... خانم جایی نمی ره سریع حاضر شدم چتر هم برداشتم و بدو رفتم سمت مغازه 

از همسایه سر کوچه پرسیدم مامانم از اینجا رد شد؟ گفت آره سرعتم را بیشتر کردم رسیدم دم مغازه 

... خانم نشسته بود ماسکش هم پایین بود مامان هم تو فاصله ی نیم متری اش نشسته بود با یه ماسک 

گفتم مادر جان مگه قرار نبود یه هفته بعد واکسن جایی نری و چتر را گرفتم رو سرش و آوردمش خونه 

تا دوز دوم را بزنه من پیر میشم

3138

 دیگه منو  ... جان صدا می کنه ولی نمی دونم چرا برای من جان بودن خودش داره کم میشه 

نباید اینقدر زود حوصلم سر می رفت ولی رفت

3137

کابینتم به کم هله هوله ترین وضعیت ولی ترازو به بالاترین عدد در تاریخ زندگانیم رسیده 

3136

خیلی وقته به تقاص پس دادن و کارما و از هر دست بدی از همون دست پس می گیری و....اعتقاد ندارم و چقدر درگیری ذهنی ام کمتر شده 

از کسی ناراحت میشم ،عصبانی میشم ، دلم میشکنه  یا هر چی اگه بتونم که حقمو می گیرم اگه نتونم  به جای اینکه حواله اش کنم به معنویات میگم بیخیال بره به جهنم و خلاص  

انسان اولیه برای حل مشکلاتش نه دعا می خوند نه مثبت اندیشی و نه نذر و نیاز

خب طبیعت ما همونه چرا جفنگیات قاطیش کردیم 

تازه انسان اولیه لباس هم نمی پوشید و نفرین زمین و آسمان بر مخترع لباس

3135

یه استرس به استرس های قبلی اضافه شد:

«گوشیم شارژ نداره الان برق میره »

زندگی زیبایی داریم 


3134

میس کال های ناشناس را اول سیو می کنم ببینم کیه اگه آشناس خودم زنگ بزنم اسمها هم نمی دونم ۱ و نمی دونم ۲ و نمی دونم هزاره یا یک علامت سوال ،دو تا علامت سوال ،این کیه و ناشناس هم میذارم 

یکی صبح زود ۲ بار زنگ زده بود با اسم کله سحر سیوش کردم و پروفایلش را دیدم کله سحر نگو جیگر بگو 

3133

میگه یه فکری برای این بیماری اسم بکن این بده که اسامی یادت نمی مونه میگم چه بدی داره خب هر چی سنم میره بالا تعداد آدمهایی که میشناسم بیشتر میشه حداقل سالی ۵۰ تا اسم دانش آموز اضافه میشه

 قرار نیست مغزم همه آدمها را حفظ کنه 

برای احوال پرسی هم دیگه دنبال اسامی نیستم میگم ، آقاتون حالش خوبه ؟خانمتون خوبن؟ پسر گلت چه طوره ؟دختر خانمت چه می کنه ؟ خلاصه خودمو راحت کردم 

3132

بازم به گلدونت میگی

با من بمون همیشه

میگی که بی تو میمیرم

گل بی گلدون نمیشه

چه اشتباهی میکنه، حرفاتو باور میکنه

3131

مامان ۲۴ ساعت بعد واکسن هم طی کرد و استرسم کمتر شد 

روزشماری برای دوز دوم شروع شد 

3130

طبق عادت همیشگی با خونه تکونی حالم خوب میشه و به زندگی بر می گردم .قبل کلاس تند تند کار کردم فقط موند جارو 

کلاس که تعطیل شد جارو می کردم که استاد پیام داد برق ها اومد بر گردید سر کلاس جارو برقی را خاموش کردم  نوشتم چه خوب و رفتم سر کلاس بچه ها نیومدن دوباره کنسل شد نوشتم چه حیف و جارو برقی را روشن کردم 

چرا این همه راحتی که کلاس آنلاین داره را قدر نمی دونیم

3129

درسته که کلاس استاد جان زمزمه ی محبته ولی من در هر صورت طفل گریز پایی هستم که با تعطیلی کلاسش  به خاطر  قطعی برق بسی خوشحال شدم 

3128

همونجور که انتظار داشتم با شروع تعطیلات به بدترین حالت تنبلی و بی حوصلگی رسیدم و بایدخیلی زود خودمو نجات بدم 

3127

ناجی قلبم عشقه بدون تردید 

هایده

3126

از بچگی با هم خوب نبودیم جز معدود پسرای فامیل بود که با من مهربون نبود تازه اذیتم می کرد 

هر وقت میومدن اصفهان بازی من و ... را بهم می ریخت و کاری می کرد قهر کنیم .یه بارم دسته جمعی رفتیم زرین شهر تا بساط را انداختیم آقا شیرجه زد  تو رودخونه و با مخ خورد به سنگ و نصف زمان پیک نیک با درگیری سر شکسته اش زهرمارمون شد و بیشتر ازش متنفر شدم

دانشجو بودم که  ازدواج کرد خانمش یه دختر اصفهانی هم سن خودم بود و با هم خیلی جور بودیم بعدا که جدا شدند به مامان گفتم زنش دختر خوبی بود اخلاق خودش بد بوده و به مامان برخورد که چرا از فامیلش بد میگم 

این سالها هم اگه  تو عروسیا و عزا  همو ببینیم رومون را بر می گردونیم و هیچ سلام علیکی نداریم انگار همو نمی شناسیم تازه من تو دلم یه نکبت هم  بهش میگم اونم احتمالا میگه 

حالا یکی فیلم .... را گذاشته اول که نشناختمش بعد اسمشو دیدم فهمیدم خودشه و  حس فامیلیم بالاخره گل کرد البته فقط اندازه ی اینکه بگم عه این نکبت چه مویی سفید کرده 

3125

جشنواره میراث فرهنگی:

مردم خیال 

آناهید 

نخل برداری تفت 

سیاهان جنوب ایران فرهاد ورهرام

در جستجوی خانه خورشید 

سینمای مستند باستان شناسی محمد رضا اصلانی 

اهالی خیابان یک طرفه 

برج رادکان 

رازهای سرسورن

ملودی سنگ  

همه چیز برای فروش 

خیابان شاعر 

اهواز قدیم 

چغامیش 

گوشه های اصفهان 

ورس 

فروغ کوچه بن بست

3124

مرد مهربون فامیل هم رفت 

آخرین بار که دیدمش چقدر از اینستاگرامم تعریف می کرد و میگفت عکسها را دوست داره 

3123

_پروفایلت بانو 

_حال ندارم فحشت بدم


3122

همیشه طول هفته وزن کم می کردم دورهمی آخر هفته جبران می شد این هفته که فقط نشستم  فیلم دیدم و خوردم و یک کیلو هم اضافه دارم 

خسته شدم از این  همه درگیری ذهنی چاقی لاغری 

3121

دل درد و حالت تهوع دارم بلکه یه بار مسموم بشم بترسم دیگه آت آشغال نخورم 

ولی اگه نصف شب حالم بد بشه نمی تونم از کسی کمک بخوام چون نمی تونم بگم چه کوفتی خوردم 

شایدم علائم کروناست و ... به آرزوش رسید .همین سر شبی داشت خبر می داد  که دختر عموم هم کرونا گرفته و فوری گفت فقط تو نگرفتی. 

ای بدبخت من که کرونا نگرفتنم هم لج اینا را در میاره

فعلا آبلیمو خوردم و یه کاسه هم گذاشتم کنار تخت همینقدر دوراندیش!

3120

<<کوآلاها 99% عمرشان در حال خوردن و خوابیدن هستند و 1% باقیمانده را نیز به دنبال جفت میگردند.اگرپس از مدت کوتاهی جفت پیدا نکنند برایشان اهمیتی ندارد و باز هم غذا میخورند و میخوابند >>

یه نقطه مشترک دیگه با کوالاها پیدا کردم

3119

هر جوری فکر می کنم فعلا  امکان کوچ سبز نیست ولی نقشه ای برای تابستون کشیدم که مامان بفهمه سر از تنم جدا می کنه ولی تصمیمم جدی بشه قطعا کار خودمو می کنم 

مامان هم باید با یه  واقعیتهایی کنار بیاد 

3118

میگه پدرم شهید شده هیچ وقت ندیدمش 

یکی دیگه میگه منم هیچ وقت پدرم را ندیدم مادرم را ترک کرده 

بهشون میگم برید گذشته های پدرتون را کشف کنید 

خودم تا بیست و چند سالگی پدرم را داشتم ولی هر چی می گذره بیشتر نبودنش اذیتم می کنه 

چقدر  سوال بی جواب مونده برام و چند ساله که گذشته اش را جستجو می کنم  جایی که بدنیا اومد ،بزرگ شد، کار کرد و اینجوری بهش نزدیکترم 

3117

همش منتظرم اهالی ساختمون بدون من برن بیرون تا به خلافم برسم و در حال حاضر هیچ خلافی به اندازه فست فود خوردن  مزه نمیده 

خودم خدای اطلاعات تغذیه سالم هستم پس حتما یه مرضی دارم که اینقدر میلم به این آت آشغالا می کشه و حوصله ندارم به دیگران توضیح  بدم پس زنده باد آزادی و سفارش فلافل و هات داگ 

3116

میگه ببینمت میگم گریه کردم زشتم میگه فکر نمی کنی گنده شدی؟ میگم دلم برای پدرم تنگ شده؟ میگه با گریه آروم میشی؟ میگم آره 

تو زندگیم دو تا مرد را خیلی دوست داشتم که الان هیچکدومشون را ندارم. میگه منم دوست داشته باش .میگم تو دوست عزیزمی که اینقدر راحت باهات دردل میکنم. حرفای خل خلکی میزنه حواسمو پرت کنه وسط گریه میخندم میرم رو پروفایل .. میبینم آنلاینه دوباره اشکام سرازیر میشه 

می دونستم بی حوصلگی امروز به دلتنگی و گریه میرسه

3115

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3114

خواستم بنویسم امروز هیچ کار مفیدی نکردم دیدم حداقل ۵ تا کار مفید تا این ساعت داشتم که برای یه روز بی حوصله همین هم خوبه 

چرا توقعم از خودم زیاده؟

31113

بعد مدتها با ذوق زیاد و بدون خست برای یک مرد هدیه خریدم و چه هدیه شیکی شد و بسیار از کرده ی خود دلشادم 

31112

با پولی که دو سال پیش می تونستم برم اروپا و مثلا به علت آینده نگری نرفتم الان سفر هرات بخارا هم نمی تونم برم 

تنها خریت ی که خیلی به خاطرش پشیمونم 

31111

امروز ۶ تا فیلم دیدم و ۲۱ روز که هیچی هنوز شام هم نخوردم 

همینقدر دیوانه 

31110

ازدواجت هم تبریک میگم

3109

گوجه سبز که به آب بیفته یعنی بهار تمومه

3108

یه کارایی را نمیشه تند تند انجام داد 

مثل دوست داشتن ، نمیشه  تند تند کسی را دوست داشت 

و برعکسش نمیشه تند تند کسی را دوست نداشت 

سیب ها به موقع می رسند،انگورها به موقع می رسند 

محمد صالح علا


3107

۲ بار مسواک زدم و اینقدر بیدار موندم که گرسنه شدم و خوراکی خوردم دیگه حوصله دفعه سوم ندارم چون احتمالا تا صبح بیدارم

این چه زندگیه برای خودم درست کردم 

3106

-خانم پدر بزرگم فوت کرده ما داریم میریم شهرستان کتاب چی ببرم با خودم؟

-خانم دایی مون فوت شده بهشت زهرا هستیم تا ساعت ۲ شاید برنگردیم 

- خانم عمومون کرونا گرفت فوت شد ما رفته بودیم آزمایش بدیم 

-خانم مادر بزرگم هم حالش خوب نیست ما فعلا نمی تونیم از شهرستان برگردیم اینجا نت ضعیفه 

-خانم.....

امسال چه سال بدی بودبرای بچه ها

3105

Appunti per un'Orestiade Africana 


Pier paolo pasolini

31104

خودم کشفت کرده ام

 تو با من می خندی

 با من گریه می کنی

 دردِ دلت را به من می گویی

دیوانه !

دلت برایِ من تنگ می شود

 ضربان قلبت با من بالا می رود

 با سکوتم، با صدایم

 با حضورم، با غیبتم

*

تو مال مَنی

 این بلاها را خودم سَرَت آورده ام

 به من می گویی دوستت دارم

 و دوست داری

 آن را از زبان من

 فقط من بشنوی

 برای که می توانی خودت را لوس کنی؟

 نازت را بخرد

 و به تو دست نزند؟

 چه کسی با یک کلمه

 با یک نگاه

 دلت را می ریزد؟

 بعد خودش آن را جمع می کند و سَرِ جایش می گذارد؟

 چه کسی احساساتت را تَر و خشک می کند؟

 اشکت را درمی آورد

 بعد پاک می کند؟

 چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی

 تا تَهِ آن را نَفَس می کشد؟

 دیوانه!

 *

من زحمتت را کشیده ام،تا بفهمی هنوز می توانی

 شیطنت کنی، انتظار بِکِشی، تپش قلب بگیری، عاشق شوی

 تو حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری

 تو حق نداری، " خودت " را از " خودت " بگیری

 من شکایت می کنم از طرف هر دویمان

 از تو..

به تو..

چه کسی قلب مرا آب و جارو می کند، دانه می پاشد

 تا کلمات مثل کبوتر

 از سَر و کولِ من بالا بروند؟

 چه کسی همان بلاهایی را که من سَرِ تو آوردم

 سَرِ من آورده؟

 من مال توام

 دیوانه!

 *

زحمتم را کشیده ای

 کشفم کرده ای ...

 ...

نترس

 چند سوال می پرسم و می روم...

یک : چند سال پیرَت کرده اند؟

 دو: چند سال جوانَت کرده ام ؟

 سه : از دلت بپرس مال کیست؟

 چهار: اگر جایِ خدا بودی، با ما چه می کردی؟

 پنج: کجا برویم ؟

 دستت را به من بده 

افشین یداللهی

31103

یکی دیگه شوهر کرده من به سختی افتادم 

قبلا اگه این وقت شب تختم را باز می کردم و صدا می داد و خواهرم بیدار می شد فرداش یکمی غر می زد منم منت میذاشتم که اگه یه همسایه پر سر و صدا داشتی می خواستی چیکار کنی حالا یه صدای تخت را تحمل کن 

ولی حالا مجبورم رعایت حال داماد را بکنم 

31102

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.