از افتخارات نسل ما این بود که به یک نفر بچسبیم و یک عمرزندگیمون را فداش کنیم
ولی کانال پایه یاب را که بالا پایین میکنم به طرز فکر و زندگی نسل جدید حسودی میکنم
برای کنسرت سینما بدمینتون سفر و حتی پیاده روی آگهی میکنند و همراه خودشون را پیدا میکنند
تنها نمیمونند و لحظه ای خوش میگذرونند
میدونم لذت عمیقی نداره ولی مثل زندگی ما رنج هم نداره
احساس میکنم شب بخوابم دیگه بیدار نمیشم
تنهایی مثل معلولیت می مونه
وجود هر کسی تو زندگی انرژی میگیره و در نبود آدمها این انرژی را باید برای کارهای دیگه گذاشت
گفته من خانواده میخوام...
چون شماره این پست رنده دوست داشتم یه متن عاشقانه بنویسم ولی مجبورم از نگرانیام بنویسم
کولرمون یه بویی میده و انگار داره میسوزه
خنده داره که دیگه با دیدن عکس میوه هوس میکنم و لی نسبت به غذا خیلی بی تفاوت شدم
حالا که آخر تابستون شده عذاب وجدان گرفتم با وجود این همه میوه چرا خام گیاهخواری نکردم
هنوز فرصت هست
از این به بعدیا یه وعده پختنی میخورم یا اصلا نمیخورم و فقط میوه میخورم
البته نان سنگک و پنیر برای من عنصر حیاتی حساب میشن پس هر وقت دلم خواست میخورم
مامانم میگه مگه تو کم فکرو خیال داری همینا باعث میشه اعصابت بهم بریزه
دلم میخواد بهش بگم مامانم خیلی فکر و خیالهای دیگه هم هست که شما خبر نداری
یه گوشی سامسونگ داشتم موند تو جیب شلوار جینم و با لباسها رفت تو ماشین لباسشویی و نابود شد
با این حال بردمش تعمیر و گفتن دیگه قابل تعمیر نیست و دیگه نرفتم جنازه اش را بگیرم
حالا انگار سامسونگ داره خونه تکونی میکنه و بعد چند سال یادش افتاده من اونجا گوشی دارم و 2 بار زنگ زدن که گوشیتو نمیخوای؟
چی شده همه اینقدر پیگیر شدن!
دورهمی و حال خوب و هوای خنک اون باغ باعث شد پرخوری کنم و دل دردم را بیشتر کرده
32 سال تحمل این درد پریودی لعنتی پیرم کرده
بعد کلی تلاش خوابم برد با ویبره یه گوشی بیدار شدم
گوشی جدیدم را چک کردم ویبره اش قطع بود خوابم برد
دوباره ویبره زد
گوشی قبلیم را چک کردم اونم قطع بود
حتما خواب دیده بودم خوابم برد
دوباره ویبره زد
این دفعه فهمیدم صدا از تو کشو میومد
گوشی سامسونگ قدیمیه بود که از یه قرن پیش تا حالا روشن مونده بود و تازه شارژش داشت تموم میشد اونم دقیقا 4 صبح امشب
دیگه خوابم نبرد
یه اپلیکیشن سفارش غذا ریختم. مثلا خیلی پیگیرن و روزی چند تا پیام و ایمیل ازشون میگیرم که کد بگیر و فعال کن و کوفت کن و زهرمار کن
یعنی ابتدایی ترین شیوه تبلیغ را نمیدونند
حالا یه خانم از تیم پشتیبانیشون ایمل داده میتونم کمکتون کنم؟
منم نوشتم بله چطور میتونم شما را mute کنم فکر کنم باید اپلیکیشن را پاک کنم!
و همین کارم کردم
چرا هیچی تو این مملکت تعادل نداره
همه پیامها و متن های ادبی و روانشناسی که توصیه میکنند بیش از اندازه محبت نکنیم و عشقمون را پنهان کنیم را به شدت رد میکنم
ما عشق میورزیم چون لایق عشق ورزیدنیم
اگه دیگران لایق این محبت نیستند مشکل خودشونه
عمو قناد از رو تخته شیرجه معلق میزد و میپرید تو استخر
منم سعی میکردم با حرکات یوگا معلق بزنم ولی نمیتونستم جهتم را تنظیم کنم
در این حد شبها خوابهای بی ربط میبینم
کلیدم کنارم بود و گوشی کنار کلید
احساس کردم که کلید به گوشی فشار آورد یهو یادم افتاد دیشب خواب دیدم صفحه گوشیم شکسته
با مامان مشغول صحبت بودیم و فرصت نکردم اون موقع به گوشیم نگاه کنم
داشتم خداحافظی میکردم و نگاهم افتاد به گوشیم و دیدم شکسته و بیشتر تعجب کردم تا ناراحت
و خواب دیشبم را به مامانم گفتم و نمیدونم چرا مامان ترسید و رفت سر کیفش که صدقه بزاره کنار
شما نمیدونید وقتی به دوست دخترتون کم محلی میکنید چه بلایی سر ناخن های مردم میاد
دلم میخواد یه مدت هیچکس دوروبرم نباشه
البته به جز خانوادم
دلم میخواد از همه دور بشم
شاید حالم بده که این چیزا میاد تو ذهنم یا تاثیرات نزدیک شدن به تاریخ پریودی باشه ولی در حدی دلم تنهایی میخواد که به مرگ فکر میکنم
اگه تا هفته دیگه یک درصدم این قضیه برام جدی بود حتما تا قبل پاییزتصمیمم را عملی میکنم
همه چیز طبع شناسی یه طرف اون قسمتش که گفته من از تفکرات دقیق دوری کنم هم یه طرف
مردم که از دل آدم خبر ندارند
پیام محبت آمیز یا عاشقانه یا سلام و احوال به ظاهر معمولی از آقایون با رده سنی مختلف زیاد میگیرم
بعضیاشون مثلا فقط محبت دارن بعضیاشون مرض دارن و بعضیاشون خودشونم نمیدونند چی میخوان
منم مجبورم هر کدوم را یه جوری دست به سر کنم
یکی را با احترام یکیو با کم محلی و به یکی هم خیلی جدی بگم دیگه پیام نده
و بعد میشینم فکر میکنم من احمق ترم یا اونا
از همه مردهایی که تو چشمم زل میزنند و گیج جوابمو میدن حالم بهم میخوره
برای اولین بار به ارواح خاک پدرم قسم خوردم که یه کاری را نکنم
معنی این قسم را نمیدونم ولی چون به پدرم ربط داشت خیلی تاثیر داشت ومانعم شد
دوباره من ناراحتم و از گوشتخواری خودم حالم بهم میخوره
نمیفهمم این چه اخلاقیه گرفتم تا از نظر روحی حالم بد میشه دلم میخواد هر چی گوشت تو عمرم خوردم بالا بیارم
این دفعه خواهرم درباره ضمن خدمت پیام بده خودم و گوشی را از پنجره پرت میکنم پایین
فردا تو مهمونی باید دختر خاله نکبتم را تحمل کنم
کاش لاغر تر شده بودم بیشتر حرصش در بیاد
اون دفعه که تو مهمونی هیچی نخورد دلم براش سوخت ولی این دفعه تا بتونم جلوش میخورم که حرصش در بیاد
من که فرداش با یوگا و پیاده روی همه را میسوزونم و اونه که ازخوردن و لاغری من دق میکنه
قلب مهربونم منو ببخش که به خاطر آدمهای بی ارزش آزارت دادم
سرنوشت کثافت
چطور این حجم از ناراحتی را تونستم تحمل کنم
خود عزیزم آگاهانه و عاشقانه دوستت دارم
برای قلب مهربانی که بهم دادی دوستت دارم
برای انرژی که بهم دادی دوستت دارم
خود عزیزم دوستت دارم که قوی هستی
برای هوشی که بهم دادی دوستت دارم
دوستت دارم که قلب شکسته ام را شاد میکنی
خود عزیزم
آگاهانه و عاشقانه
دوستت دارم
یک کار کوجیک بانکی میرسه به عزیزم چشمات خیلی خوشگله بیا بریم کوه!
هنوز تو تعجبم و نمیدونم فردا هنون کارمند اخمو و جدی را میبینم یا این پسر زبون باز مثلا عاشق
دیگه هیچی سرجاش نیست